بخشی از کتاب جنس دوم:
«در طول تاریخ، زنان همواره تحت سلطه مردان بودهاند. بسیاری این را به طبیعت نسبت میدهند، میگویند که زن به دلیل ساختار زیستیاش محکوم به فرودستی است. اما جالب اینجاست که این فرودستی نه یک واقعیت غیرقابل تغییر، بلکه یک وضعیت تاریخی است. هیچ سرنوشت بیولوژیک، روانی یا اقتصادی نیست که جایگاه کنونی زن در جامعه را تعیین کند. این تمدن در کلیت خود است که این موجود حد واسط بین نر و ماده را که به عنوان زن توصیف میشود، تولید کرده است.
وقتی به زنان میگویند که جای آنها خانه است، این حکم نه از طبیعت، که از تاریخ نشات میگیرد. وقتی میگویند زنان احساساتیتر از مردان هستند، این نه یک واقعیت ذاتی، بلکه نتیجه قرنها تربیت و محدودیت است. اگر دختر بچهای را از همان کودکی تشویق کنند که مثل پسرها به درختها بالا برود، با توپ بازی کند و در رقابتها شرکت کند، اگر به او یاد بدهند که نیازی نیست همیشه ظریف و شکننده باشد، آنگاه خواهیم دید که تفاوتهای به اصطلاح طبیعی بین زن و مرد تا چه حد ساختگی و قراردادی هستند.»