بخشی از کتاب تاریخ خداباوری:
«در آغاز، انسانها خدایان را آفریدند. این امر دشوار به نظر میرسد، اما خدایان از ذهن بشر زاده شدند. این بدان معنا نیست که خدا یا خدایان صرفاً تصوراتی بیاساس هستند، اما بدان معناست که درک ما از الوهیت همواره بشری و محدود بوده است. انسان از زمانی که به موجودی اندیشمند تبدیل شد، همواره در جستجوی معنا و مفهومی برای هستی خود بوده است. ما میتوانیم تاریخ این جستجو را در هنر، معماری، ادبیات، فلسفه، موسیقی و رقص دنبال کنیم. بسیاری از مردم این تجربه معنوی را در قالب اعتقاد به خدا یا خدایان بیان کردهاند. اما این خدایان همواره بازتاب نیازها، آرزوها و دغدغههای انسانی بودهاند. هیچ دینی در خلا پدید نیامده است؛ هر دین و مذهبی در پاسخ به نیازهای خاص زمان و مکان خود شکل گرفته است.
یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، همگی پیروان ابراهیم هستند و خدای واحدی را میپرستند. با این حال، هر یک تصویر متفاوتی از این خدا ارائه میدهند. حتی در درون هر یک از این ادیان نیز، درک و تصور از خدا در طول زمان تغییر کرده است. خدای جنگجوی عهد عتیق با خدای محبت انجیل یوحنا تفاوت دارد، و هر دوی اینها با خدای فیلسوفان قرون وسطی متفاوتاند. در دوران مدرن، بسیاری از مردم دریافتهاند که دیگر نمیتوانند به خدایی که در کودکی به آنها آموخته شده ایمان داشته باشند. برخی به این نتیجه رسیدهاند که باید خدا را به کلی کنار بگذارند، در حالی که دیگران در تلاشند تا درکی جدید و معاصر از الوهیت به دست آورند. این فرایند همواره در طول تاریخ وجود داشته است؛ هر نسل مجبور بوده تصویری از خدا خلق کند که برای آن معنادار باشد.»