بخشی از کتاب رو در رو با روسای جمهور آمریکا:
«جورج واشنگتن از دست مادرش دلخور است. این قهرمان جنگ‌های استقلال آمریکا که حالا به یک کشاورز معمولی تبدیل شده، پشت میز کوچک چوبی در اتاق کارش نشسته است. او که حدود پنجاه و پنج سال سن دارد، عمیقاً در روند شکل‌گیری کشور تازه‌تاسیس ایالات متحده آمریکا نقش دارد. طبق عادت همیشگی، واشنگتن قبل از ساعت ۵ صبح از خواب برخاسته تا به امور کاغذی مزرعه بزرگ هشت هزار اکری خود رسیدگی کند. او در ثبت دقیق مسائل مالی بسیار وسواسی است. مسافرانی که در جاده شمالی به سمت فیلادلفیا و نیویورک در حرکت هستند، اغلب برای احترام گذاشتن به او توقف می‌کنند - آنقدر زیاد که واشنگتن خانه‌اش را به یک مهمانخانه شلوغ تشبیه می‌کند. بهتر است پیش از آنکه افراد خیرخواه در این روز سرد زمستانی مزاحم کارش شوند، به امور شخصی‌اش بپردازد.
حدود دو ماه دیگر، جورج واشنگتن سوار بر اسب مسافت ۱۵۰ مایلی تا فیلادلفیا را طی خواهد کرد تا در «مجمع قانون اساسی» همراه با نمایندگان دوازده ایالت آمریکا شرکت کند. هدف اصلی این مجمع، یافتن بهترین روش برای انتخاب رهبر ملی است. البته مسائل مهم دیگری نیز مطرح خواهد شد؛ از جمله تعداد نمایندگان هر ایالت در کنگره و نحوه محاسبه برده‌ها برای مقاصد مالیاتی و نمایندگی. واشنگتن خوب می‌داند که خودش یکی از گزینه‌های رهبری کشور است، اما در این مرحله هنوز نمی‌داند این امر چگونه محقق خواهد شد. با این حال، آنچه اکنون بیش از همه برایش اهمیت دارد، عصبانیت مادرش است که او را آزار می‌دهد. به همین دلیل، واشنگتن قلم پر خود را در دوات جوهر فرو می‌برد و به نوشتن ادامه می‌دهد.»