بررسي اجتهاد و نقش آن در پاسخگويي به سوالات جامعه
چکيده
موضوع اجتهاد در فقه اماميه از جمله موضوعات مهم و پر کار برد است که قرآن کريم و روايات بر ضرورت و اهميت آن تأکيد دارد و پيشينه تاريخي آن به قرن سوم هجري، يعني دوران شروع غيبت امام دوازدهم (ع) بري مي گردد، زيرا با غيبت امام دوازدهم و انسداد باب علم، دوران حيراني بشر در دستيابي به احکام وتعاليم ديني شروع مي شود، وجود ابهام در اين مسئله، سرانجام شيعه را به وادي اجتهاد مي کشاند به نظر مي رسد امروزه باتوجه به نياز منديهاي جديد مردم و پچيده تر شدن زندگي، از هر زماني ديگر نياز مندي و ضرورت «اجتهاد» بيشتر احساس مي شود، به گونه که شايد بتوان گفت، اجتهاد در عصر کنوني از کليدي ترين موضوعات که در ابواب مختلف فقه ساري و جاري مي باشد، به اين معني که فقيه با استنباط و استخراح احکام از منابع تعيين شده مي تواند به بسياري از نيازمندي ها و سؤالات جامعه پاسخ دهد، اکنون با گذشت قرن ها وبا پويايي روز افزون اجتهاد در طول اين اعصار، فقه توان حل مشکلات سياسي، اقتصادي، حقوقي، فرهنگي، اجتماعي و نظامي و هدايت جامعه بزرگ اسلامي را دارد و بر اين اساس، باتحقق حکومت فقهي در ايران، فقيه جامع الشرايط زعامت و رهبري جامعه اسلامي را به عهده گرفت و زمينه ي اجراي احکام سياسي، اقتصادي و اجتماعي اسلام درجامعه فراهم آمد.
واژههاي کليدي: اجتهاد، آيات، روايات، فقه اماميه
مقدمه
بدون ترديد اجتهاد همواره پاسداري از گوهر وحي وديانت را بر عهده داشته است، مراجع بزرگ شيعه در طول تاريخ کوشيده اند تا در تنگناها و شرايط حساس، از اين قلعه حصين محافظت کنند، از جمله مسايلي که در طول تاريخ فقها، انديشمندان و متفکران اسلامي در دنياي اسلام با آن مواجه بوده است، شيوة پاسخگويي به نيازهاي جامعه در شرايط معاصر ونحوة تعامل اصول بنيادين دين اسلام و سازگارهاي آن با دستاوردهاي تمدن مدرن بشر امروزي است، دين اسلام براي همۀ ابعاد زندگي فردي واجتماعي بشر برنامه دارد، سعادت و خوشبختي انسان نيز در گرو عمل و پيروي از آن دستورات و احکام الهي است، امروزه رشد روز افزون و حيرت انگيز دانش بشري و تحولات ژرف و گستردة آن، همۀ عرصههاي حيات انساني را دگرگون ساخته است، به طور طبيعي اين تحولات و دگرگونيها در جامعه انساني، نيازمندي و سؤالات اساسي و مهمي فراروي انسان مسلمان امروز قرار ميدهد، ديني اسلام که جدا از قانون خلقت نيست يعني واضع اين قانون، «خالق » آن را مطابق و هماهنگ با خلقت وضع کرده است ؛ يعني همانگونه که در خلقت پيوسته تحول و تطور صورت مي گيرد، در اين سيستم قانونگذاري هم قابليت تحول نگري و پويايي وجود دارد، فقها و دانشمندان ديني، قادرند با معرفت اصول کلي اسلام و شناخت شرايط زمان ومکان، آن کليات را با شرايط و مقتضيات زمان و مکان تطبيق دهند وحکم الهي را استخراج واستنباط نمايند که به آن «اجتهاد» در اصطلاح فقهي اجتهاد گفته مي شود، پژوهش حاضر در كنار بررسي اجتهاد از منظر آيات وروايات، به نقش اجتهاد در پاسخگويي به سوالات جامعه پرداخته است .
١) مفهوم شناسي
فهم دقيق اجتهاد، لازم دارد که مفهوم آن، به صورت مختصر توضيح داده شود.
١-١) اجتهاد در لغت
اجتهاد مصدر باب افتعال است از ماده جهد، يعني پذيرفتن جهد.اجتهاد از مصدر «جُهد» به معناي وسع وتوان گرفته شده است، يا ازمصدر «جَهد» به معناي مشقت وغايت . ابن دريد ميگويد: «جَهدو جُهددو لغت فصيح هستند وهر دو يک معني دارند.»
بنابراين، به هر تقدير اجتهاد چه ازمادة جُهد گرفته شده باشد وچه از مادةج
٢-١) اجتهاد در اصطلاح
واژة اجتهاد به علت سير تاريخي خود،در ذهن ها سنگين مينشيند وبراي برخي مشکل بود که صحت اجتهاد را بپذيرند و علماي اماميه را مجتهد بنامند؛ ولي محقّق حلّي با توجه به تحولاتي که واژه اجتهاد داشته واکنون همگام با روش استنباط در فقه اماميه است، براي پذيرش آن هيچ گونه نگراني ندارد ؛ زيرا «وقتي اجتهاد، مانند آيه يا روايت، به عنوان
-٢) تعريف داراي کلمۀ «فقيه
صاحب کتاب الاجتهاد ومدي حاجاتنا اليه في هذا العصر مينويسد: اجتهاد به کار بردن همۀ توان وکوشش است ازفقيه در استخراج احکام شرعي فرعي از دلايل آن، به اين گونه تعاريف اشکالهاي بسياري وارد شده است . برخي قيد فقيه را در
تعريف، زايد دانسته اند،زيرا کسي جز فقيه نميتواند اجتهاد کند واز اين رو، لزومي ندارد که قيد فقيه آورده شود. اشکال
-٢) تعريف دراي قيد علم
برخي چون به اشکالا ت تعريف اجتهاد با قيد ظن توجه داشته اند يا اعتراض به اين گونه تعاريف را ديده اند، به تعريف اجتهاد با واژة «علم » روي آورده اند.براي نمونه محمد غزالي (متوفاي ٥٠٥)، اجتهاد را اين گونه تعريف ميکند : اجتهاد،به کارگيري مجتهد توانش را در طلب علم به احکام شرعي اختصاص دارد، براي دور ماند
٣-٢) تعريف داراي قيد ملکه
شيخ بهايي در زبده چنين مينويسد: «اجتهاد ملکه اي است که به وسيلۀ آن، انسان، توانايي استنباط حکم شرعي را به دست ميآورد.» (خضري، ١٣٨٥، ٢٣٦) اين تعريف، اگر چه از اشکالات با قيد ظن به دور است، ولي از جهت ديگري اشکال دارد. اين تعريف صلاحيت ندارد متعلق واجب تخييري ثاب
-٢) تعاريف بدون قيد علم، ملکه و فقيه
از اين گروه، تعاريف براي نمونه ميتوان تعريف زير را ارائه کرد. آخوند خراساني در تعريف اجتهاد چنين بيان ميکند:
«اجتهاد به کار بردن همۀ توان در تحصيل ويافتن حجت برحکم شرعي است .» (آخوند، ١٣٨٦، ٤٢٢) پس از بررسي تعاريف بالا تعريف آخر به عنوان بهترين تعريف معرفي ميگردد. زيرا ملاک صحت عمل، تحصيل حجت است، به کار بردن حجت، هم به روايات نزديک تر است، هم شامل دليل علمي (اصول وامارات معتبر) وکوشش در راه تحصيل حجت بر حکم شرعي، قطعاً اجتهاد است، چه حجت علم باشد وچه علمي، که دليل قطعي بر اعتبار داشته باشد، چه طريق معتبر، ظن آور باشد وچه نباشد.گرچه در تعريف ياد شده ي اخير، در درون الفاظ به کار رفته، رسالت مجتهد در استن
) اهميت و ضرورت و اجتهاد در بيان فقها
بدون ترديد بقاي دين وتطبيق دستورات کلي آن بر فروع ويافتن پاسخهاي نو براي پرسشهاي جديد و رخدادهاي نوين، فلسفه ي اجتهاد و ضرورت آن را اشکار مي سازد، در اهميّت ان مي
علماي امت در عصر خاتميت که عصر علم است قادرند با معرفت به اصول کلي اسلام وشناخت شرايط زمان ومکان، آن کليات را با شرايط ومقتضيات زمان ومکان تطبيق دهند وحکم الهي را استخراج واستنباط نمايند ؛لذا در دورة ختميه احتياجي به نبي نيست وکار او را فقها ومجتهدان امت انجام ميدهند. در عصرخاتم الانبياء، علما ومجتهدان حافظ ونگهدارندة مواريث انبياء هستند. اما يک وظيفه ي ديگر غير از حفظ مواريث هست که در اهميت، کمتر
از موضوعاتي که در اين مباحث بايد بررسي شود، اهميت وضرورت اجتهاد است، مکتب اسلام مکتبي اجتهاد پذير است واجتهاد در اسلام يک حرکت ضروري است، در فقه شيعه، از صدر اسلام، باب اجتهاد باز بوده واکنون نيز باز است وهمواره تقليد از مجتهد زنده واجب است وبر همين اساس، يک فقه متکامل و پويا است ودر هر عصري پاسخ گوي همه ي نيازها است. اجتهاد به مفهوم صحيح آن، از لوازم دين اسلام است .کليات اسلامي به گونه
٢) عدم صراحت کتاب و سّنت
مصدر اساسي احکام شرعي کتاب وسنت است، اگر کليۀ احکام شرعي که در کتاب وسنت بيان گرديده، با عبارتهاي صريح و واضح بود، استخراج حکم شرعي از کتاب وسنت براي بسياري ممکن بود ؛ولي چنين نيست احکام شرعي به صورت معين وصريح در اختيار نهاده نشده، بلکه به گونه اي است که
-٢) فاصله از عصر تشريع
عامل ديگري که باعث ميگردد براي به دست آوردن احکام شرعي اجتهاد و تلاش فراوان به عمل آيد، فاصلۀ زماني از عصر تشريع است . هرچه فاصلۀ زماني بين ما وعصر تشريع زيادتر شده، مشکلات اجتهاد و به دست آوردن احکام شرعي از سوي ديگر بوده اند، دين فروشاني، که براي گرمي بازار خود به جعل احاديث پرداخته
٣-٢) پيدايش مسايل جديد
عامل ديگري که ضرورت اجتهاد را نمايان ميسازد، پيدايش مسائل جديدي است که پاسخ صريحي از ميان آموزههاي کتاب وسنت نميتوان بر آن يافت . و اين وظيفۀ مجتهد است که بايد با به کارگيري قواعد کلي، که ازميان موارد خاص کتاب وسنت به دست آمده، پاسخ صحيح را ارائه دهد. به ديگر سخن، آنچه از نصوص به دست
) ضروت اجتهاد از منظر آيات و روايات
آياتي از قرآن کريم بر اهميت ولزوم اجتهاد به منظور دستيابي به معارف بلند وحي تأکيدنموده اند. از آنجاکه اين آيات با تعبيرهاي گوناگون به طرح موضوع محل بحث پرداخته اند،
«وَما کانَ المُؤمِنونَِ ليَنفِروا کاَّهً فَلَولاَ نفَ رَمِن کُلِّ فِرقَهٍ مِنهُم طاِئفَهٌِ ليَتَفَقَّهوا فِي الدِّينِ وَِليُنذِرواقَومَهُم اِذا رَجَعوا اَِليهمَ لعلَّهُمَ يحذَرون َ».(توبه /١٢٢)؛
«وشايسته نيست مؤمنان همگي کوچ کنند تا در دين شناخت عميق پيدا کنند وقوم خدا را آنگاه که به سوي آنان بازگشتند بيم دهند، باشد که آنان بترسند.
ابوحامد غزالي در اين خصوص چنين ميگويد: بدون شک، فقه در عصرنخست، درروش شناخت آخرت وآگاهي از دقايق آفات نفس ومفاسد اعمال ونيروي احاطه کننده به حقارت دنيا وآشنايي کامل به نعمتهاي آخرت واستيلاي خوف وترس برقلب، به کار ميرفته است . دليل براين مدعا، سخن خداوند است :
«ِليَتَفَقَّهوا فِي الدِّينِ وَِليُنذِرواقَومَهُم اِذا رَجَعوا اَِليهم » (توبه /١٢٢)؛
آنچه به وسيله آن انذار وتحريف حاصل ميشود
«اَِّنما اَنتَ نذيرٌ وَاللهُ عَلي کُلِّ شَيءٍ وَکيل ٌ». (هود/١٢)؛
«(اي پيامبر) تو فقط بيم دهنده اي وخدا بر هر چيزي نگهبان است
«اِن اََنا اِّلاَ نذيرٌ وََ بشيرٌِ لقَومٍُ يؤمِنون َ» (اعراف /١٨٨)؛
اي پيامبربگو، من جز بيم دهنده وبشارتگر براي مؤمنان نيستم ».
از مترّتب شدن مأموريت الهي «انذار» بر «تفقّه در دين» در آيه شريفه، ميتوان نتيجه گرفت که «اصل تفقّه »که قرآن کريم مؤمنان را بدان مأمور ساخته است، خود تأمين کنندة بخشي از
دسته اول :آياتي که همگان را به خرد ورزي وژرف انديشي در قرآن فراخوانده اند. مانند: «وَالکِتابِ المٌبين ِ*اِّنا جَعَلناهٌ قٌرءاًنا عَرِبيَّاَ لعَلَّکُمَ تعقِلون َ» (زخرف /٢-٣)؛
«سوگند به کتاب روشنگر، ماآن را قرآني عربي قرار داديم باشد که در آن بينديشيد.
«وَاَنزَلنا اَِليکَ الذِّکرََ لتُبَِّينَِ للنّا سِ ماُ نزِّلَ وَلعَلَّهُمَ يتَفَکَّرون َ» (نحل /٤٤)؛
قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا براي مردمان آنچه را به سويشان نازل کرديم بيان کني، باشد که در آن بينديشند،
«کِتابٌ اَنزَلناهُ اَِليکَ مُبارَکٌِ ليَدََّّبروا آياِته وَِ ليَتَذَکَّرَ اُوُلوالاَلباب ِ» (ص /٢٩)؛
اين کتاب مبارک است که آن را به سوي تو نازل کرديم تا در آيات آن
دسته دوم : آياتي که ناآگاهان به معارف وحي را به سوال از آگاهان و اهل ذکر فراخوانده اند. مانند:
«وَ ماَ ارسَلنا مِن قَبِلکَِ اّلا رِجاًلا نوحيِ اَليهِم فَاسئَلواَ اهلَ الذِّکرِِ ان کُنتُم لاَ تعَلمون َ» (نحل /٤٣)؛
و پيش از تو (اي پيامبر)، نفرستاديم مگر مرداني که به ايشان وحي
با تعميم مفاده آيه شريفه از مورد نزول آن، مي توان به قاعده جامع و عامي دست يافت که عبارت است از: «وجوب مراجعه جاهدان به عالمان و اهل خبره ». اين قاعده خود يک اصل عقلايي فراگير است که آيه شريفه نيز بدان ارشاد نموده است . (طباطبايي، ١٣٩٧، ج ١٤، ٢٥٩)
آيه مذکور علاوه بر آنکه به قاعده عقلايي فوق ارشاد و مشروعيت آن را امضا نموده، تلاش علمي به منظور راهيابي به معارف وحي را نيز تجويز نموده است ؛ زيرا در
٤) ضرورت اجتهاد از منظر روايات
از تأمل و دقت در سخنان گهر بار معصومان (ع) به دست مي آيد که انديشه ورزي و اجتهاد در آيات وحي به منظور نيل به معارف بلند آن، به گونه اي روشن مورد دعوت و تأکيد آنان قرار گرفته است، از آنجا که اين دعوت به وفور و با تعبيرهاي متفاوتي صورت گرفته واختصار اين نوشتار مانع از گردآوري و تجزيه
در آنچه از ما براي شما نقل مي شود تأمل کنيد، پس اگر موافق با قرآن بود، به آنها تمسک جوييد و اگر موافق نبود، آنها را کنار بگذاريد، البته بسيار روشن است که عرضه روايات منقول از معصومان (ع) بر قرآن و شناخت موافقت يا مخالفت آنها با قرآن، پيش از هر چيز محتاج آگاهي عميق و همه جانبه از معارف و مفاهيم وحي آسماني است . با وصول به مرتبه عميقي از شناخت معارف قرآن است که انسان قادر خواهد
«قُلتُ اللرضا (ع ): شُقّتيَ بعيدهٌ وَلستُ اَصِلُ اِليک في کلِّ وقت ٍ، فمِمَّن آخُذ معاِلمَ ديني؟ قال (ع) مِن ذکريا بن آدم القمي المأمون علي الدين و الدنيا» (حر عاملي، ١٣٧٤، ج ١٨، ١٠٦)؛
به امام رضا (ع) عرض کردم : فاصله من زياد است و هميشه نمي توانم حضور شما برسم، از چه کسي دستورات دينم
را بگيرم ؟ امام فرمود: از ذکريا ابن آدم قمي که امانتدار
«سألت الرضا (ع) فقلت ُ: اِّني لاَلقاک في کلِّ وقتٍ فعمَّن آخُذُ معالم ديني؟ فقال : خذ عن يونس بن عبدالرحمن » (حر عاملي، ١٣٧٤، ج ١٨، ١٠٧)؛
از امام رضا (ع) سوال کردم : من قادر به ملاقات شما در هر زمان نيستم، دستورات دينم را از چه کسي دريافت نمايم ؟ امام فرمود: از يونس بن عبدالرحمن .
در روايت ديگر از امام علي بن موسي الرضا
) نتایج اجتماعى اجتهاد و تقلید
با تثبیت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید در شیعه، عملاً جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید. جامعهاى که در زمان تسلّط اخباریان حول محورى مىچرخید که رابطه عالم دینى و سایرین رابطه محدث و مستمع بود، با تسلّط و پیروزى مکتب اصولى بر اخبارىها، این رابطه درهم پیچید و رابطه جدید میان عالم و دیگران تحت عنوان مجتهد و مقلد شکل گرفت. آنچه سبب به وجود آمدن چنین رابطهاى شده وجوب
اولاً، مسأله اجتهاد و تقلید یکى از اساسىترین و عمدهترین مسایل حیاتى انسان مىباشد و هر انسانى پاى به دایره اجتماع مىگذارد از لحاظ رویه اجتهاد و تقلید ناگزیر است؛
ثانیاً، هر انسانى در بخش بسیار کوچکى از جهات زندگى خود به اجتهاد مىپردازد و بخشهاى دیگر را با تقلید مىگذراند. به راستى کسى که مىپندارد در زندگى خود زیر بار تقلید نرفته و نخواهد رفت با یک پندار دروغى خود را فریب مىدهد؛
ثالثاً، قضاوت عمومى و فطرت به جواز تقلید یا لزوم آن در جایى است که انسان جاهل بوده و توانایى اعمال نظر و بررسى فکرى مسأله را نداشته باشد و مرجع تقلید و پیشواى مفروض مرجع صلاحیت دار...است. (همان: 20).
امام خمینى نیز
به هر روى با تلاشهاى بهبهانى و شاگردانش همچون کاشف الغطاء، نراقى و نجفى، طبقه مجتهدان در جامعه شیعه تثبیت و نهادینه گردید. مجتهدان که گروه اندکى از جامعه را تشکیل مىدادند به عنوان نهادى براى مراجعه مردم به آنان در فهم احکام و تعالیم دینى بودند. با تضعیف تدریجى مکتب اخبارى و رشد
با طرح مسأله «تقلید از اعلم» در جامعه شیعه و به تدریج جا افتادن آن که با پیروزى اصولیان بر اخباریان به دست آمده بود، زمینه اقتدار وسیع و همه جانبه مرجع واحد در جامعه شیعه مهیا شد. معرفى آیة اللَّه نجفى، صاحب جواهر، به عنوان مجتهد اعلم و پس از او جایگزینى شیخ مرتضى انصارى به جاى وى در میان جامعه شیعه، اقتدار تمرکز دینى - به تدریج و روز افزون - در شخص واحدى فراهم گردید.
مهمترین نتایج طرح مرجعیت واحد در جامعه شیعه از این قرار است:
یکم، عامیان که به مقلدان معروف بودند از تبعیت افراد مختلف خارج شده و فرمانبر شخص واحدى مىگردیدند و دستورهاى دینى و گاه سیاسى
دوم، ارسال روحانیون و مبلغان دینى به اقصى نقاط جامعه شیعه اعم از شهر و روستا تحت عنوان نمایندگان مرجع تقلید از دیگر مؤلفههایى بود که جمعیت انبوه عامیان موسوم به مقلدان را سازماندهى مىنمود. از این مؤلفه در سیره اصولیون به وکالت و نمایندگى از مراجع یاد مىگردد.
سوم، قدرت مالى و تمرکز در دریافت وجوهات و مالیاتهاى دینى بود. تا پیش از طرح و تثبیت «تقلید از اعلم»، مقلدان وجوهات دینى در قالب خمس و زکات را به مجتهدان و عالمهاى دینى به عنوان نایبان امام معصومعلیه السلام پرداخت کردند؛ اما با تثبیت پایگاه مرجعیت واحد و ارسال سیل وار وجوهات دینى
سه خصلت و ویژگى فوق عالم دینى اول اصولى را به جهت مادى و معنوى از قدرت و اقتدارى برخوردار مىکرد که در صورت نیاز به بسیج نیروها - هرچند به دشوارى نسبت به سابق - به صورت آسانتر صورت مىگرفت (آلغفور، 1384، 118-120).
6) نقش سهولت محوري مجتعدين در پاسخگويي به سوالات اجتماع
از مسائلی که باید با کمال دقت و احتیاط بدان توجه شود، تعریف درست و شفافی است که از سهولت میشود. همین طور است تعیین مقدار و مورد جریان آن اصل.
بدیهی است که تساهل و تسامح و آسان گیری به معنای بی بندوباری، بی مبالاتی و اهمیت ندادن به دین و احکام دینی، به اندازه جمود و خشک اندیشی و دست و پاگیر نمایاندن احکام اسلام زیان بار است. اولیای دین و همه دل سوزان، همواره در پی پدید آوردن تعادل در اندیشه و اعتدال در فهم
، خطر برداشت های انحرافی را از سماحت و سهولت شریعت گوشزد کرده است.
6-1-مقدار تساهل در دین
(سهولة الملّه وسماحتها لاتقتضی التساهل فی أحکامها المستفادة من خطاباتها التی مدار التکلیف علیها. فإنّ ذلک فی الحقیقة تسامح و تساهل فیها. والعیاذ بالله لاأنها هی سمحة سهلة)؛ [۲۵]
آسانی شریعت هیچ گاه به معنای بی بندوباری و کوتاهی نسبت به احکام دینی نیست. احکامی که تکالیف و دستورهای الهی بر آنها استوار است، تسامح و تساهل نمیپذیرند. آسانی جعل احکام غیر از آن است که معاذ الله کسی در احکام خدا تسامح و تساهل بورزد.
دین و احکام آن بر آسانی استوار است، نه آنکه دین و احکام آن آسان و سبک شمرده شود. دین و احکام آسان آن را باید با کمال اهمیت و جدیّت عمل کرد که تسامح و تساهل
اصل تکلیفها برداشته میشود.
6-2- سهولت احکام دینی
سهولت و سماحت دین و احکام دینی، به معنای آن است که دین و عمل به دستورهای آن دست وپاگیر، زحمت ساز ومانع رشد و مزاحم توسعه دنیای مردم نیست.
آن آسانی که از آیات و روایات فهمیده میشود، هیچ وقت به معنای
2-1- فرمایش مرحوم نراقی
فاضل نراقی پس از اشاره به اینکه مسلمانان در همه زمانها و مکانها بر پاک و حلال شمردن محصولات و فرآورده های گوشتی و پوستی در بازار اسلامی اجماع قولی و عملی قطعی کرده اند، و آن گاه که به روایات دارای سند صحیح و دلالت گویا بر پاکی و حلالی محصولات بازار اسلامی میپردازد، به سخن شهید اول و دوم اشاره مینماید که با توجه به روایات، پرسش و تحقیق را لازم و بلکه جایز نمیشمرند، آنگاه در ردّ نظریه محقق اردبیلی مینویسد:
2-2- نظریه مرحوم اردبیلی
نظر محقق اردبیلی درباره دور پنداشتن آنچه درباره بازار اسلامی گفته شده، ناشی از ورع و احتیاط ورزی زیاد ایشان است و هیچ دلیل پذیرفتنی ندارد.و سپس میافزاید که این گونه ورع و احتیاط ورزیها اشکال دارد.
(فإنّ بعد أمر الشارع بعدم المسئله لایبقی محل للتورع والاحتیاط)؛
بعد از دستور شریعت مبنی بر بی اعتنایی نسبت به شک و گمانها
شریعت، در بسیاری از موارد با مشهور مخالفت نموده، چرا در این مسئله خود دچار وسواس شده و اصل سهولت و سماحت را فراموش کرده است؟!
شاید او گمان کرده: (سوق المسلمین) و (ید المسلمین) از باب اماریّت و کاشفیّت، حجّت بر طهارت و حلیّت شمرده میشود و از این رو، عقیده دارد که با وضع نابسامان بازار اسلامی به دلیل بی مبالاتی و حضور فرهنگ و مذاهب مختلف فقهی و… دیگر اطمینانی به پاکی و حلالی پیدا نمیشود.
-3 - نظریه مرحوم امام
امام خمینی (ره)، استظهار و استناره از روایات، اعتبار ید و سوق مسلمین را از باب توسعه و تسهیل برمی شمرد، نه از باب اماریت و کاشفیت زیرا با این همه اختلاف های فراوان فقهی و فتوایی در میان مذاهب اسلامی، و با این همه بی مبالاتی و ناپای بندی به مقررات و ضوابط دینی، و در اقلیت بودن مسلمانان شیعه در میان جوامع اسلامی، هیچ گاه ید و سوق مسلمین اماره و دلیلی عقیدتی و پذیرفتنی نمی تواند باشد بلکه شارع فقط خواسته است
3- محافظه کاری
فتوی دادن، واجب کفایی است و با افتای شایستگان دیگر، ترک آن بی اشکال است؛ چنان که اگر شرایط و مصالح اقتضا کند، باز هم فقیه میتواند از اظهار فتوی خودداری بورزد بنابراین، خودداری از افتا و اظهار حقایق علمی، با وجود افتای شایستگان دیگر و با وجود مصلحت بی اشکال است که این گونه برخوردهای
1- سؤال و جواب در محضر فقیه
(در پسندیده بودن احتیاط های تورعی و استحبابی که راه نجات و سلامت است، بحثی نیست ولکن احتیاط های الزامی و واجب، هیچ دلیلی جز پرهیز از مخالفت با مشهور ندارد. با این که شهرت را حجت نمی دانید و دلیل معتبر بر فتوی به حکم وجود دارد چگونه آنها را توجیه می کنید؟ مثلاً در مسئله طهارت
3-2- دیدگاه مرحوم مغنیه
محمدجواد مغنیه با اشاره به دیدگاه های فقیهان درباره طهارت و نجاست اهل کتاب، و با بیان اینکه هیچ گونه دلیل معتبری، حکم به نجاست آنها وجود ندارد، می نویسد:
(بیشتر فقها عقیده به نجاست دارند و بعضی از پیشینیان و گروهی از متأخران فتوی به طهارت دادهاند و برخی نیز پنهان کاری میکنند و از اظهار رأی خود
3-3- نظریه ایشان در مورد اظهار فتوی
مغنیه، علت خودداری از اظهار فتوی را ترس از جوّسازی های افراد هوچی گر فتنه انگیز و عوام مردم برشمرده است.
گذشته از این، در جوّ غوغاسالاری و هوچی گری و فتنه انگیزی متحجران و خشک اندیشان با استفاده از احساسات مذهبی توده عوام، گاهی بعضی اظهارنظرهای مخالف با فضای
-3-4- نظریه شهید مطهری
این جاست که فقیه فرزانه شهید مرتضی مطهری با عالی ترین تجلیل و تکریمها و با اعتقاد به قداست و رسالت بزرگ حوزه های علمیه، خطر و آفت بزرگ عوام زدگی را که مانع رشد و پیشرفت حوزه هاست چنین گوشزد میکند:
(عوام زدگی از سیل زدگی، زلزله زدگی مار و عقرب زدگی بالاتر است.) [۵۰]
او با اشاره به خاستگاه این آفت که یکی از مشکلات اساسی سازمان روحانیت است، حاکمیت چنین جوی را طبیعی میشمرد و تنها مسائلی را نزد آنان پرداختنی میداند که سطحی بودهاند و رسیدگی
وی سوگ مندانه میگوید:
(افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه معلوم میشد که اسلام در هر عصر و زمانی تازه است.
چاره نیست که همواره مسکوت بر منطبق و سکون برتحرک و نفی بر اثبات ترجیح داده شود، چون موافق طبیعت عوام است.
حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاح طلبان روحانیت ما را دل خون کرده و میکند.)
آنچه در بحث پیامدهای ناگوار علمی، اجتماعی و تربیتی محافظه کاری مطرح میشود، به معنای تضعیف روحانیت عزیز شیعه نیست بلکه بیان مظلومیتهایی است که فقهای عزیز ما از
6-3-5- نمونه غرورانگیز و افتخارآمیز
در پی انتشار فتوایی از امام خمینی که برخلاف جوّ حاکم بر جامعه بود، یکی از فضلای حوزه با رعایت کمال ادب نامه ای به امام نوشت که در بخشی از آن آمده بود:(…اگر ساحت قدس حضرت عالی از این گونه مسائل به دور باشد، به نظر من بهتر است و ضرورتی در نشر آنها دیده نمیشود.)
این همان تفکری است که میگویند، واجب نیست فقیه هر چه را برابر ادله
(ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام، ناب محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برسیم. و امروز غریب ترین چیزها در دنیا ، همین اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن گردم.) [۵۵][۵۶][۵۷]
با اعتراف به اینکه شرایط برای بیان حقایق و در هم شکستن حصارهای جهالت برای همه یک سان نیست و تلاش و مجاهدت های خالصانه همه فقیهان که اگر نبودند از اسلام راستین چیزی نمیماند، به این واقعیت نیز اذعان داریم که مواهب الهی نیز که به اقتضای حکمت افاضه میشود، در همه یک سان و برابر نیست. (تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض.)
بنابراین، با احترام به مقام شامخ علمی
نتيجه گيري
از تحقيق و بررسي ها انجام شده به اين نتيجه دست يافتيم، که اجتهاد، از جمله موضوعات مهم و ضروري در فقه اماميه است، که داراي مبناي عقلاي، شرعي و عرفي مي باشد، شايد به همين علت باشد که امروزه «اجتهاد» در فقه اماميه از جايگاه مهم و خاص بر خور دار است، نظر به اين که مکلّف در احکام شرعي، يا مجتهد، يا مقِلّد و يا محتاط «احتياط » باشد «اجتهاد» واجب تخييري است و از اين جهت که «اجتهاد» ضامن حفظ احکام شرعي از تضييع و پاسخ گويي به نياز جامعۀ اسلامي اعم از حکومتي وفردي، واجب کفايي است، قرآن کريم بر اهميت ولزوم اجتهاد به منظور دستيابي به معارف بلند وحي تأکيدنموده است، برخي از آيات همگان را به خرد ورزي وژرف انديشي در قرآن