چکیده:
تجربه كشورمان در زمينه شهرهاي جديد، نشان از این دارد كه رويكرد مورد توجه در غالب شهرها، رويكردي تك بعدي نگر بوده كه در آن فقط به ساخت فضايي براي اقامت و استراحت، اشتغال و يا مكاني براي جذب سرريز جمعيت كلان فقدان تاريخ، شهرها توجه شده است و هویت و حس تعلق به مكان در آن ها مورد توجه قرار نگرفته است. شهر ویژگی هایی نظیر جمعیت زیاد،تراکم، عدم تجانس ساکنان،تخصصی شدن مشاغل دارد .همین ویژگی ها باعث شده که روابط اجتماعی شهری مساله بحث انگیزی شود در واقع بزرگ شدن و رشد شهر روابط اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. نتایج تحقیقات نشان داده است که روابط اجتماعی درشهرها کاسته شده است.روابط اجتماعی در فضا و زمان اتفاق می افتد در واقع مجاورت می تواند عامل شکل گیری روابط اجتماعی شود که منظور از روابط اجتماعی در اینجا روابط چهره به چهره میباشد. شهر گرگان هم از این قاعده مستثنی نیست و این مشکلات را در روابط اجتماعی خود دارد. به همين دليل است كه تعيين مولفههاي كيفي جهت ارتقا حس مكان در محلههاي جديد و نو اهميت دارد. با توجه به اهمیت حس مكان،که زمينه ساز تصميم گيري هاي فردي دربارة تنظيم ارتباط با محيط است و زمينه هاي همكاري و مشاركت در تحولات اجتماعي را فراهم ميآورد، بايد اين مفهوم به لحاظ علمي دوباره با دقت بررسي و ابعاد مختلف آن مشخص شود تا براساس آن، برنامه ريزي هاي شهري را به گونه اي جهت داد كه حس تعلق افراد به محل سكونتشان افزايش يابد. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی و بر اساس رویکرد از نوع كيفي است. برای جمع آوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای استفاده شده. در حالت كلي نتايج اين پژوهش نشان از این دارد كه افزايش شناخت افراد ساكن در يك محله از منطقه سكونتشان، قابليت ها و محدوديت هايي كه دارد؛ موجب ميشود احساس تعلق و علاقه بيشتري به محله خود داشته باشند و براي رفع مسائل و مشكلات موجود بيشتر تلاش كرده و با هم همكاري و مشاركت كنند.
کلید واژگان:حس تعلق، حس مكان، گرگان، محله معاصر، محلات جديد
مقدمه
نوشهرگرایی به ایجاد و تقویت مکانهایی مبادرت میورزد که تعاملات اجتماعی روزانه و زندگی عمومی در این مکانها جریان مییابد. طبق اصول نوشهرگرایی، برای حل مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و محیطی در شهر مدرن و خودرومحور و افزایش ظرفیت ایجاد شهر سرزنده و انسانی ضرورت دارد که درصد بیشتری از مردم به حملونقلعمومی، پیادهروی، دوچرخهسواری و حضور در فضاهای شهری جذب شوند. نوشهرگرایان استدلال میکنند که مدلهای توسعه حملونقلگرا و طراحی بر مبنای الگوهای سنتی محلهای میتواند حس اجتماعی را تقویت کرده و حس مکان را در بین ساکنان محلات شهری افزایش دهد (اسلامي پريخاني، 1397: 1). امروزه از دست رفتن مکان پيش از هر چيز در سطح شهر احساس ميشود. قرارگاه مدرن به جاي آنکه مکاني شهري باشد، بصورت خانه گسترده شده اي شرح و بسط يافت (نوربرگ شولتز، ١٣٨٩: ٢٧٩). محيط زندگي انسان مدرن، از جهان داراي روح و آميخته با طبيعت، به محيط شهري لبريز از سر و صدا، گيجي و فردگرايي تغيير يافته است . در حاليکه يکي از اصلي ترين دلايل ايجاد يا توسعه شهرها، بناي ساختمانها، فضاهاي باز شهري و زير ساخت هاي شهري، تامين فعاليت هاي جاري و بالقوه انسان است (لنگ، ١٣٩٤: ١٢٧). عامل اساسي که در ساختن مکان ها نقش اصلي ايفا ميکند، مبتني بر توانايي شهرساز و طراح در پاسخگويي توام با حساسيت به شرايط انساني است . بايد به ياد داشت که تعامل و کنشمندي بين فضا و فرد يا افراد موجود در آن فضا، ساختار مکان را به حد اعلا ميرساند (پرتوي، ١٣٩٢: ١٢٣). و تنها زماني که مکانمان را ادراک کنيم ممکن است قادر باشيم تا خلاقانه در آن مشارکت کرده و در تاريخ آن سهمي داشته باشيم (نوربرگ شولتز، ١٣٨٩: ٢٩٠).
بیان مسئله
کنش های اجتماعی ساده ترین عنصر مشترک انسانی به شمار می آید.در واقع این کنش ها حرکات بارزی هستند که انسان برای دستیابی به هدف نسبت به انسانی دیگر انجام میدهد.افراد نیاز به برقراری روابط اجتماعی دارند به همین دلیل موقعیتی فراهم میکنند تا رابطه اجتماعی داشته باشند که معمولا با هدفی صورت میگیرد که ممکن است این هدف رسیدن به روابط همسایگی باشد.بشر در پرتوی اجتماع و همکاری با دیگران میتواند زندگی کند و حیاتش به روابطش با اطرافیان وابسته است و پیدایش شهرها نیز با این هدف صورت گرفته است.جامعه ای پویاست که افراد در آن باهم مشارکت داشته باشند و نگرش ها و نظرات خود را مطرح کنند.این فعالیت ها افراد را به دور هم جمع شدن وا میدارد تا از طریق گفتگو و روابط چهره به چهره همبستگی اجتماعی پیدا کنند.(مهدی نژاد گودرزی،مهدی نژاد گودرزی،1393، 2) ساختار محلّه مانند ساير پديده هاي اجتماعي تنها شامل فضاي فيزيكي از ساختمانهاي آجري و كوچه ها و پياده رو هاي آن نيست، بلكه اين ساختار بر پاية روابط و كنشهاي معنادار انساني است كه شكل مييابد؛ در واقع كالبد محلّه، از حس تعلّق محلّه جان ميگيرد. منظور از حس تعلق نوعي حس يكپارچگي با ساير اعضاي اجتماع است كه مفهوم ذهني محلّه بر آن بنا شده است؛ یعنی صرف همجواري باعث ايجاد محلّه نميشود، بلكه محلّه اضافه بر موقعيّت مكاني، بر مباني احساس عضويت، تاثيرگذاري، برآورده سازي نيازها و پيوستهاي عاطفي شكل ميگيرد. (ابراهیمی فخار،1392، 5)
تجربه كشورمان در زمينه شهرهاي جديد، نشان میدهد كه رويكرد مورد توجه در غالب آنها، رويكردي تك بعدي نگر بوده كه در آن فقط به ساخت فضايي براي اقامت و استراحت، اشتغال و يا مكاني براي جذب سرريز جمعيت كلان فقدان تاريخ، شهرها توجه شده است و هویت درآن ها مورد توجه قرار نگرفته است. (وارثی و همکاران،1389، 18)
مباني نظري و پيشينه تحقيق
حس مکان
دهه ١٩٧٠، دهه اوج علاقه ي طراحان به کشف ارتباط مردم با مفاهيم مربوط به مکان است ؛که اغلب از بحث هاي پديده شناسي هوسرل[1] سرچشمه ميگيرد. در فرهنگ لغت جغرافيايي آکسفورد واژه مکان يک نقطه خاص در سطح زمين، يک محل قابل تعريف و شناسايي براي موقعيتي که از ارزش هاي بشري اشباع شده، تعريف شده است . مکان جا يا قسمتي از فضاست که از طريق عواملي که در آن قرار دارند صاحب هويتي خاص شده است (پورجعفر، ١٣٨٧). بنابراين مکان صرفا يک جا نيست، بلکه جايي خاص است . آنچه آنرا خاص ميسازد، امتزاج آن با ارزشهاي بشري است (پرتوي، 1392: 71) مکان در زبان روزمره معني وسيع تري از آنچه در حوزه جغرافيا به آن نسبت ميدهند دارد. در فرهنگ لغت زبان انگليسي وبستر (١٩٨٩:١٠٩٩) پنجاه و دو تعريف مختلف براي واژه مکان ارائه شده است ؛ معاني که صرف نظر از معناي جغرافيايي آن به انواع ارتباط هاي فرد در يک جامعه يا در ساير شرايط اشاره دارد (پرتوي، 1392: ٧١).
اين حس عاملي است که موجب تبديل يک فضا به مکاني باخصوصيات حسي ورفتاري ويژه براي افراد خاص ميگردد. حس مکان علاوه براين که موجب احساس راحتي ازيک محيط ميشود، ازمفاهيم فرهنگي مورد نظر مردم، روابط اجتماعي وفرهنگي جامعه دريک مکان مشخص حمايت کرده وباعث يادآوري تجارب گذشته ودست يابي به هويت براي افراد ميشود (فلاحت، ١٣٨٥: ٥٧).
معيارهاي سنجش حس مكان
در طول چهار دهه گذشته، چارچوب هاي معرفت شناختي مورد بحث در بالا، نظريه هاي گوناگوني را با توجه به ماهيت حس مکان توليد کرده اند. در ابتدا نوشته هاي نظري حس مکان را با مفاهيم روح مکان برابر دانسته اند. اين نظريه معتقد است که حس مکان در اصل وابسته به کيفيتهاي فيزيکي يک محل است و به اين ترتيب ويژگي هاي زيست محيطي درک شده توسط ساکنان و بازديدکنندگان به طور يکسان است. دوم، نظريه اثبات گرايي معتقد است که حس مکان فقط يک کيفيت محيطي نيست بلکه يک فرايند شخصي و اجتماعي است که فضاها به مکان تبديل ميشود. نظريه هاي پوزيتيويستي اخيرا بيان ميکنند که حس مکان پاسخ چند بعدي انسان به محيط فيزيکي است و تمايل به تمرکز بر معناي مرتبط با حس مکان دارند.
مولفه هاي كيفي حس مکان
همانگونه که پيش تر بيان شد، رلف که رويکردي پديدارشناسانه به مفهوم مکان وحس مکان دارد،بااتکا به نوشته اي از آلبرت کامو[2] سه جز اصلي تشکيل دهنده هويت مکان را «محيط کالبدي»، «فعاليت ها» و «معاني» بر ميشمرد. وي معتقد است که حس مکان در اثر ارتباط متقابل انسان با اين عوامل شکل ميگيرد.
کانتر در پي نظر رلف و در تکميل ايده مونتگمري مدلي از مکان را ارائه ميدهد که تبيين کننده رابطه ميان مولفه هاي سازنده هر مکان است .وي براي هر مکان سه مولفه ميشناسد:ويژگي هاي فيزيکي، فعاليت ها، تصورات (نمودار 3).
جدول 4- پيشينه پژوهش در داخل كشور
نتيجهگيري
با توجه به اهميت بعد مكاني و محلي تعلق، فضاي كالبدي نيز مانند تعاملات اجتماعي از شاخص هاي اساسي حس تعلق است. اين حس به مكان و اجتماع محله اي، هم در محله هاي سنتي و هم در محله هاي مدرن وجود دارد. از زمانی که دهكدة جهاني بوجود آمده، حس تعلق به محله كاهش پیدا کرده است؛ آمارهاي موجود نشان ميدهد كه اين حس هنوز پا بر جا هست و بخش عمده اي از مطالعات شهري نیز در این زمینه هست. با توجه به اهمیت حس تعلق اجتماعي،که زمينه ساز تصميم گيري هاي فردي دربارة تنظيم ارتباط با محيط است و زمينه هاي همكاري و مشاركت در تحولات اجتماعي را فراهم ميآورد، بايد اين مفهوم به لحاظ علمي دوباره با دقت بررسي و ابعاد مختلف آن مشخص شود تا براساس آن، برنامه ريزي هاي شهري را به گونه اي جهت داد كه حس تعلق افراد به محل سكونتشان افزايش يابد. اين كارباعث کاهش آسيب هاي اجتما عي ناشي از فقدان اين حس ر ا در جامعه به طور عام و در محله می شود و با ايجاد زمينه هايي براي توسعة شهري، شهري سالم و زيبا و شاد براي شهروندان به وجود ميآورد.
منابع:
اسلامي پريخاني، صديف (1397). تبیین نوشهرگرایی در شکلگیری حس مکان در محلات شهری(مطالعه موردی محله هفتحوض شهر تهران). پاياننامه دكتري رشته جغرافيا گرايش برنامهريزي شهري، دانشگاه زنجان، استاد راهنما: محسن كلانتري.
ابراهیمی فخار،1392،سنجش حس تعلق محله ای و نقش آن در مشارکت اجتماعی،شهرداری تهران،1-44.
پاکزاد، جهانشاه(1387)، «سیر اندیشه ها در شهرسازی (3) از فضا تا مکان» ،آرمانشهر،تهران
پرتوي ، پروين (١٣٩٢) پديدار شناسي مکان ، چاپ دوم ، انتشارات متين ، تهران .
پورجعفر، محمدرضا و علیرضا صادقی و زاهد یوسفی ( 1387)، «بازشناسی اثر معنا در جاودانگی مکان نمونه موردی روستای هورامان تخت کردستان» ، نشریه مسکن و محیط روستا، شماره 125
خبيري، سمانه (1391). تدوین چارچوب طراحی شهری محلههای شهری با رویکرد ایجاد دلبستگی مکانی؛ نمونه موردی: محله امامزاده یحیی. پاياننامه كارشناسيارشد رشته شهرسازي، دانشگاه تربيت مدرس، استاد راهنما: محمدرضا پورجعفر.
دانشپایه، نسار؛ حبیب، فرح؛ طغیانی، شیرین (1396). تدوین شاخص های کالبدی موثر در خلق حس مکان در توسعه جدید شهری. فصلنامه مديريت شهري، شماره 47، صص 121-132.
رلف ، ادوارد (١٣٨٩) مکان و بي مکاني ، ترجمه محمدرضا محمدي ، تهران ، آرمانشهر.
فلاحت، محمد صادق ( 1385)، «مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده به آن»، نشریه هنرهای زیبا ، شماره 26
قرائی،مریم،محمد زاده خانی،سیما و موسوی،سید محسن،1392، حس تعلق به مكان عامل تقويت ارتباطات اجتماعي نگاهي به جايگاه و ويژگيهاي شهري محله اميريه