فهرست
چكيده 2
مقدمه. 2
نقد و كنكاشت درونمايه و احوال شيخ صنعان در منطق الطیر عطار. 3
تأثير عطار بر حافظ.. 5
عرفان حافظ در مقايسه با عرفان عطار با نگاه به داستان شيخ صنعان. 6
رندي حافظ در مقايسه با قلندري عطار در داستان شيخ صنعان. 8
منابع. 10
چكيده
يکى از بهترين و دلکشترين داستانهاى ادبيات فارسى و شايد عميقترين و نتيجه بخشترين آنها داستان شيخ صنعان و دختر ترساست. داستان شیخ صنعان، طولانیترین و مشهورترین حکایت منطقالطیر است كه در قالب حدود 410 بيت سروده و نقل شده است. داستان، دارای افت و خیزها و کششها و کوششهایی است که پس از عطار، مورد توجه بسياري از شعراي ديگر، در قالب جهانبيني هر فرد، قرار گرفته است كه هر كدام با توجه به نگاه خود، اين داستان را مطرح يا از آن در اشعار خود استفاده كردند. حافظ نيز از متأثران اين داستان است كه در اشعار وي كاملاً مشهود است. در پژوهش حاضر به بررسي داستان شيخ صنعان در نگاه عطار و حافظ خواهيم پرداخت و به تفاوتهاي نگاه و جهانبيني اين دو نسبت به داستان شيخ صنعان اشاره ميشود.
مقدمه
«منطق الطیر عطار یکی از برجستهترین آثار عرفانی در ادبیات جهان است و شاید بعد از مثنوی شریف جلالالدّین مولوی، هیچ اثری در ادبیات منظوم عرفانی، درجهان اسلامی، به پای این منظومه نرسد» (شفیعیکدکنی، 1378 :39). شرح سلوک عرفانی، در این کتاب با حکایاتی است که طولانیترین و مشهورترین این حکایات، حکایت شیخ صنعان است.
اين حكايت نغز و دلپذير يكي از داستانهاي رمزي و تمثيلي منطقالطير فريدالدين محمد عطار نيشابوري، عارف بزرگ قرن ششم و اويل قرن هفتم است كه به تنهايي ارزش حقيقي يك داستان طرحمند را داراست.
داستان شيخ صنعان را نبايد با داستانهاى مشهور ادبى ديگر نظير ليلىو مجنون و خسرو و شيرين و يوسف و زليخا و وامق و عذرا در يک ترازو نهاد زيرا اينداستانها جنبه عاشقانه و شاعرانه صرف دارد و در حالى که داستان شيخ صنعانبا وجود بهره کافى که از لطف شاعرانه و ادبى دارد متضمّن نکات فراوان فلسفىو عرفانى است و اصولاً يک داستان «عرفانى» محسوب مىشود نه يک «داستانافسانه شعرى» و شايد همين جنبه عرفانى و عميق است که از تداول و اشتهارعاميانه آن مانع آمده است در حالى که داستانهاى ديگر به مناسبت سادگى وبىپيرايگى و جنبه شاعرانه و ادبى محض، شهرت و تداول کامل يافتهاند (مرتضوي، 1343). در اين پژوهش به بررسي داستان شيخ صنعان در منطق الطیر عطار اشاره خواهيم كرد و تاريخچه، اهداف، كنشگرها و پيرنگ اين داستان بررسي ميشود.
نقد و كنكاشت درونمايه و احوال شيخ صنعان در منطق الطیر عطار
حكايت اينگونه است كه شیخ صنعان خوابی می بیند و برای کشف راز این خواب به سوی روم می رود. گرفتار عشق دختر ترسا میشود و دختر ترسا شروطی برای وصال خود طرح میکند. شیخ به امید وصال دختر ترسا از مسلمانی خارج می شود و خوک بانی میکند و شراب می نوشد. مریدان او را ترک میکنند. مریدی پاکباز از ماجرا خبردار میشود، مریدان را به دعا و تضرّع به درگاه خدا میخواند. دعای مرید پاکباز اجابت می شود و با شفاعت پیامبر شیخ صنعان دوباره به راه هدایت برمیگردد. دختر ترسا هم به موجب خوابی مسلمان می شود و در مسلمانی به سوی پروردگار می رود.
الف - پيروى از اشارات ربانى و متابعت از سرنوشت مقدر و در پى آينده رفتن.
ب - رجحان کشش بر کوشش و برترى تقدير از تدبير و اثبات جبر.
ج - لزوم متابعت کورکورانه مريد از مراد.
د - طول مدت عبادت و تزهد موجب فلاح و وصول به حقيقت نيست و چه بسا که باعث بر گمراهى و لغزش است و اين گمراهى و لغزش مولود پيدايش کبر و غرور است. کبر و غرور بزرگترين مهلکه راه حقيقت و خطرناکترين ورطه طريقت است و از هر بتى کفرانگيزتر مىباشد زيرا: هر قبلهاى که بينى بهتر زخودپرستى.
تأثير عطار بر حافظ
حافظ در غزل «دوش از مسجد سوی میخانه آمد، پیر ما» خلاصهای از كتاب ۵۰۰ صفحهای منطقالطیر را ارائه میدهد.
عرفان حافظ در مقايسه با عرفان عطار با نگاه به داستان شيخ صنعان
شاید وقتی شعر شاعران عارفی همچون حافظ و عطار و دیگر شاعران را خوانده باشیم؛ استفاده از می، باده، شراب و ... نظر ما را به خود جلب کند البتّه حافظ در مقایسه با عطار برای بیان حالات و احساسات خود از این نوع واژه ها بسیار مدد گرفته است؛ در این مورد دکتر حائری معتقد است که: «عارفان نزدیکترین واژه ای را که برای حالت بیخودی برگزیده اند همانا مستی است و آنچه که موجبات این مستی را می سازد به می تعبیر کرده اند» (حائری، 1396).
نکتۀ مهم و حائز اهمیّت دیگری که بايد به آن اشاره شده است این است که شاعرانی همچون عطار را عارفِ شاعر می داند به سبب به خدمت درآوردن شعر و نثر در عرفان؛ امّا حافظ را شاعرِ عارف خطاب می کند به دلایل مختلفی از جمله :
1- اهمیّت و اصالت دادن به دنیای ناپایدار که اهل تصوف آن را بی مقدار تلقی می کردند.
2- اهمیّت دادن به شعر و هنر.
3- گرایش حافظ به تصوف با نگرش ساده و سرسپرده نیست بلکه آگاهانه و به شیوۀ هنری، عرفان نظری را می پسندد (خرمشاهي، 1395).
اما همچنين نقدها و عقايد بسياري حافظ را از بهترينهاي عارفانه مثال ميزنند. اسماعيلي (1383) حافظ را در صدر جرگه شاعران عرفان قرار ميدهد: « غزلیات او شرح ایام و لیالی عمری است که در مکاشفهی محبوب و سیر خرابات عرفان گذشته است. پسمیتوان گفت او عارفی کامل است نه غزلسرایی مشهور که شاعرپیشهای عارف مسلک باشد. گویا اگر بخواهیم در دنیای شاعران نیز همطرازی برای او بیابیم، دست به دوری باطل زدهایم.
حافظ از خود آغاز میشود و به خود بازمیگردد، چون در کمال و عرفان الهی در راستای قامت او هنوز ظریفاندیشی قد نکشیده است و چه بیهنرند آنان که زیبایی و ظرافت شعر را اگر چه در پرده پوشی الفاظ میدانند» (اسماعيلي، 1383).
رندي حافظ در مقايسه با قلندري عطار در داستان شيخ صنعان
واژه قلندر در ادبيات فارسي داراي پيشينه تاريخي و ادبي است . ظهور اين واژه در ادبيات فارسي به آثار سنايي و عطار نيشابوري بر ميگردد. واژه قلندر در گذشته به معني خرابات ، لنگر ، جاي باش قلندران و عافيت سـوز بـه کـار ميرفته است اما دو بعد معنايي، يکي مثبت ، يعني فرد مجرد و عاري از هر تعلق و ديگر بعد منفي، بـه معنـي شخص درويش دل بسته به دنيا از مصاديق کلمه "قلندر" به شمار مي آيد.
واژه رند سوايي از معناي لغتي آن در فرهنگ و ادبيات ايراني بار معنايي مهم وگوناگوني دارد که معاني منفي آن نظير حيله گر، غدار، سفله ، لاابالي، بي قيد و گستاخ، باده پرست ، شهوت پرست ، آواره و نيز معاني به ظاهر مثبت و بسا به باطن منفي مثل زيرک و باهوش و هوشيار از اين نوعند.
در ابيات عطار نيز با منطقي عارفي بيان شده است:
آن دگر گفتش که با یاران بساز تا شویم امشب بسوی کعبه باز
گفت اگر کعبه نباشد دیر هست هوشیار کعبهام در دیر مست
(عطار)
راه رندي و قلندري بر همه کس آشکار نيست . بايد پيري خبير و مرشدي آگاه تو را رهنمون شود. عطار براي رسيدن به اين مقام از دام تعلقات رسته و پشت پا به زخارف دنيوي زده است ، گويا شايسته ي اين مي شود که با پير راهي مکان قلندر گردد:
ما هر چه آن ماست زره برگرفته ايم با پير خويش راه قلندر گرفته ايم
(عطار)
اما حافظ با مقايسه ي زاهد و رند مي گويد زاهد به خاطر کبر و غروري و ريا و تزوير، هيچ وقت به درجه ي اخلاص رند به ظاهر بي سرو پا نمي رسد. در حالي که زاهد به خاطر غرور، بويي از بهشت استشمام نمي کند، رند با اخلاص و پاکي به مقام قرب و جنه المأوي راه مي برد:
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نياز به دارالسلام رفت
(حافظ)
منابع
آشوري، داريوش (1377). هستي شناسي حافظ (كاوشي در بنيادهاي انديشه او). تهران: نشر مركز.
اسماعيلي، معصومه (1383). عرفان در شعر حافظ. فصلنامه نامه جامعه، شماره 3، آذرماه.
پورنامداريان،تقي.(١٣٨٤).خيام از نگاهي ديگر،نشريه مطالعات و تحقيقات ادبي دانشگاه تربيت معلم تهران،شماره ١و٢.
حائري، محمد (1396). متون عرفاني فارسي. چاپ هشتم، تهران: مركز.
خرمشاهي، بهاءالدين (1380). حافظنامه. جلد اول، چاپ 12، تهران: علمی فرهنگی.
خرمشاهي، بهاالدّین (1395). ذهن و زبان حافظ. چاپ دهم، تهران: ناهيد.
دهقان، علي و صديقيليقوان، جواد (1392). از قلندر عطار تا رند حافظ. فصلنامه عرفان اسلامي، سال يازدهم، شماره ٤٤، تابستان، صص 31-51.