مـشـخـصـات فـایـل
موضوع تحقیق : تفسیر سوره ی حمد
فرمت فایل : word
تعداد صفحات : 45
قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
ترجمه آیات
بنام خدائی که هم رحمتی عام دارد و هم رحمتی خاص به نیکان. (1)
ستایش مر خدا را که مالک و مدبر همه عوالم است. (2)
هم رحمتی عام دارد و هم رحمتی خاص به نیکان. (3)
خدائی که مالکیت علی الاطلاقش در روز جزا برای همه مکشوف میشود (4)
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم. (5)
ما را بسوی صراط مستقیم هدایت فرما. (6)
صراط آنانکه برایشان انعام فرمودی نه آنانکه برایشان غضب کردی و نه گمراهان. (7)
تفسیر آیات
(بسم الله الرحمن الرحیم) بسیار میشود که مردم، عملی را که میکنند، و یا میخواهند آغاز آن کنند، عمل خود را با نام عزیزی و یا بزرگی آغاز میکنند، تا باین وسیله مبارک و پر اثر شود، و نیز آبروئی و احترامی به خود بگیرد، و یا حداقل باعث شود که هر وقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان میآید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند.
عین این منظور را در نامگذاریها رعایت میکنند، مثلا میشود که مولودی که برایشان متولد میشود، و یا خانه، و یا مؤسسهای که بنا میکنند، بنام محبوبی و یا عظیمی نام میگذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بنای جدید، باقی بماند، و مسمای اولی به نوعی بقاء یابد، و تا مسمای دومی باقی است باقی بماند، مثل کسی که فرزندش را به نام پدرش نام میگذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود.
این معنا در کلام خدای تعالی نیز جریان یافته، خدایتعالی کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده، تا آنچه که در کلامش هست مارک او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبی باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب کند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده، آن را با نام وی آغاز نموده، مارک وی را به آن بزند، تا عملش خدائی شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلی از آن اعمال، خدا و رضای او باشد، و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدائی آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد.
خواهید پرسید که دلیل قرآنی این معنا چیست؟ در پاسخ میگوئیم دلیل آن این است که خدایتعالی در چند جا از کلام خود بیان فرموده: که آنچه برای رضای او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بی اثر خواهد بود، و نیز فرموده: بزودی بیک یک اعمالی که بندگانش انجام داده میپردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام ندادهاند نابود و هباء منثورا میکند، و آنچه به غیر این منظور انجام دادهاند، حبط و بی اثر و باطل میکند، و نیز فرموده: هیچ چیزی جز وجه کریم او بقاء ندارد، در نتیجه هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضای او انجام شود، و به نام او درست شود باقی میماند، چون خود او باقی و فنا ناپذیر است، و هر امری از امور از بقاء، آن مقدار نصیب دارد، که خدا از آن امر نصیب داشته باشد.
و نیز این معنا همانست که حدیث مورد اتفاق شیعه و سنی آن را افاده میکند، و آن این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: (هر امری از امور که اهمیتی داشته باشد، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و أبتر میماند، و به نتیجه نمیرسد) و کلمه (ابتر) بمعنای چیزیست که آخرش بریده باشد.
از همین جا میتوانیم بگوئیم حرف (باء) که در اول (بسم الله) است، از میان معناهائی که برای آنست، معنای ابتداء با این معنائی که ما ذکر کردیم مناسبتر است، در نتیجه معنای جمله این میشود: که (من به نام خدا آغاز میکنم).
مخصوصا این تناسب از این جهت روشنتر به نظر میرسد که کلام خدا با این جمله آغاز شده، و کلام، خود فعلی است از افعال، و ناگزیر دارای وحدتی است، و وحدت کلام به وحدت معنا و مدلول آن است، پس لا جرم کلام خدا از اول تا به آخرش معنای واحدی دارد، و آن معنای واحد غرضی است که به خاطر آن غرض، کلام خود را به بندگان خود القاء کرده است.
حال آن معنای واحدی که غرض از کلام خدایتعالی است چیست ؟ از آیه: (قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین، یهدی به الله، از سوی خدا به سوی شما نوری و کتابی آشکار آمد، که به سوی خدا راه مینماید)...، و آیاتی دیگر، که خاصیت و نتیجه از کتاب و کلام خود را هدایت بندگان دانسته، فهمیده میشود: که آن غرض واحد هدایت خلق است، پس در حقیقت هدایت خلق با نام خدا آغاز شده، خدائی که مرجع همه بندگان است، خدائی که رحمان است، و به همین جهت سبیل رحمتش را برای عموم بندگانش چه مؤمن و چه کافر بیان میکند، آن سبیلی که خیر هستی و زندگی آنان در پیمودن آن سبیل است، و خدائی که رحیم است، و به همین جهت سبیل رحمت خاصهاش را برای خصوص مؤمنین بیان میکند، آن سبیلی که سعادت آخرت آنان را تامین نموده، و به دیدار پروردگارشان منتهی میشود، و در جای دیگر از این دو قسم رحمتش، یعنی رحمت عامه و خاصهاش خبر داده، فرمود: (و رحمتی وسعت کل شیء، فساکتبها للذین یتقون، رحمتم همه چیز را فرا گرفته، و بزودی همه آن را به کسانی که تقوی پیشه کنند اختصاص میدهم) این ابتداء به نام خدا نسبت به تمامی قرآن بود، که گفتیم غرض از سراسر قرآن یک امر است، و آن هدایت است، که در آغاز قرآن این یک عمل با نام خدا آغاز شده است.
و اما اینکه این نام شریف بر سر هر سوره تکرار شده، نخست باید دانست که خدای سبحان کلمه (سوره) را در کلام مجیدش چند جا آورده، از آن جمله فرموده: (فاتوا بسورة مثله)، و فرموده: (فاتوا بعشر سور مثله مفتریات) و فرموده: (اذا انزلت سورة)، و فرموده: (سورة انزلناها و فرضناها).
از این آیات میفهمیم که هر یک از این سورهها طائفهای از کلام خدا است، که برای خود و جداگانه، وحدتی دارند، نوعی از وحدت، که نه در میان ابعاض یک سوره هست، و نه میان سورهای و سورهای دیگر.
و نیز از اینجا میفهمیم که اغراض و مقاصدی که از هر سوره بدست میآید مختلف است، و هر سورهای غرضی خاص و معنای مخصوصی را ایفاء میکند، غرضی را که تا سوره تمام نشود
آن غرض نیز تمام نمیشود، و بنابراین جمله (بسم الله) در هر یک از سورهها راجع به آن غرض واحدی است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است.
پس بسم الله در سوره حمد راجع به غرضی است که در خصوص این سوره هست و آن معنائی که از خصوص این سوره بدست میآید، و از ریخت این سوره برمیآید حمد خدا است، اما نه تنها بزبان، بلکه باظهار عبودیت، و نشان دادن عبادت و کمک خواهی و در خواست هدایت است، پس کلامی است که خدا به نیابت از طرف بندگان خود گفته، تا ادب در مقام اظهار عبودیت را به بندگان خود بیاموزد.
و اظهار عبودیت از بنده خدا همان عملی است که میکند، و قبل از انجامش بسم الله میگوید، و امر ذی بال و مهم همین کاری است که اقدام بر آن کرده، پس ابتدا به نام خدای سبحان هم راجع به او است، و معنایش این است: خدایا من به نام تو عبودیت را برای تو آغاز میکنم، پس باید گفت: متعلق باء در بسم الله سوره حمد ابتداء است، در حقیقت میخواهیم اخلاص در مقام عبودیت، و گفتگوی با خدا را به حد کمال برسانیم، و بگوئیم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز میکنم، تا این عملم نشانه و مارک تو را داشته باشد، و خالص برای تو باشد، ممکن هم هست همانطور که قبلا گفتیم متعلق آن فعل (ابتداء) باشد، و معنایش این باشد که خدایا من خواندن سوره و یا قرآن را با نام تو آغاز میکنم، بعضی هم گفتهاند: باء) استعانت است، و لکن معنی ابتداء مناسبتر است، برای اینکه در خود سوره، مسئله استعانت صریحا آمده، و فرمود: (ایاک نستعین)، دیگر حاجت به آن نبود که در بسم الله نیز آن را بیاورد.
و اما اسم ؟ این کلمه در لغت بمعنای لفظی است که بر مسمی دلالت کند، و این کلمه از ماده (سمه) اشتقاق یافته، و سمه به معنای داغ و علامتی است که بر گوسفندان میزدند، تا مشخص شود کدامیک از کدام شخص است، و ممکن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معنای بلندی باشد، مبدأ اشتقاقش هر چه باشد کاری نداریم، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم) میفهمد، لفظ دلالت کننده است، و معلوم است که لازمه این معنا این است که غیر مدلول و مسمی باشد ...