مـشـخـصـات فـایـل
موضوع تحقیق : از شهامت تا شهادت امام حسین (ع)
فرمت فایل : word
تعداد صفحات : 62
قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
يادداشت « ماهيت قيام حسيني »
1. بحث در اينجاست كه حادثه عاشورا چه حادثه اي است واز چه مقوله است؟ آيا از نظر اجتماعي يك انفجار بدون هدف بود مانند بسياري از انفجارها كه در اثر فشار ظلم وتشديد سختگيريها رخ مي دهد واحياناً به وضع موجودكمك ميكند، ويا يك تصميم آگاهانه وهوشيارانه نسبت به اوضاع واحوال موود ونسبت به آثار ونتايج اين حركت بود؟ ودر صورت دوم آيا يك قيام ونهضت وانقلاب مقدس بود يا يك دفاع شرافتمندانه مقدس؟ يعني آيا هجوم بود يا دفاع؟ آيا كاري بودكه از طرف اماشروع شد وحكومت وقت مي خواست آن را سركوب كند ، ويا اواز طرف حكومت وقت مورد تجاوز قرار گرفت و او به جاي سكوت ووتسليم، شرافتمندانه از خود دفاع كرد؟ به عبارت ديگر آيا چيزي از سنخ تقوا در جامعه بود ومظهر يك تقواي بزرگ در حد دادن جان بود، يا مظهر يك احسان وعصيان وقيام مقدس؟ آيا از نوع حفظ واثبات خود بود يا از نوع نفي وانكار جبهة مخالف؟
بنا بر فرض اول ناچار اهعدافي داشت اجتماعي واصولي؛ وبنابر فرض دوم هدفش جز حفظ شرف و حيثيت انساني خود نبود؛ وبنابراينكه از نوع انقلاب وقيام ابتدايي بود آيا مبناي اين انقلاب صرفاً دعوت مردم كوفه بود كه اگر مردمكوفه دعوت نميكردند قيام نميكرد ( وقهراً پس از اطلاع از عقب نشيني مردم كوفه در صدد كنار آمدن وسكوت بود ) يا مبناي ديگر جز دعوت مردم كوفه داشت وفرضاً مردم كوفه دعوتنمي كردند او در صدد اعتراض ومخالفت بود هرچندبه قيمت جانش تمام شود؟
در جريان حادثة كربل عوامل گوناگوني دخالت داشته است يعني انگيزه هاي متعددي براي امام در كار بوده است كه همين جهت از طرفي توضيح وتشريح ماهيت اين قيام را دشوار مي سازد زيرا آنچه از امام ظاهر شده گاهي مربوط به يك عامل خاص بوده وگاهي به عامل ديگر، و سبب شده كه اظهار نظر كنندگان، گيج و گنگ بشوند و ضد و نقيض اظهار نظر كنند؛ واز طرف ديگر به اين قيام جنبه هاي مختلف مي دهد و در حقيقت از هر جنبه اي ماهيت خاصي د ارد. ( در امور اجتماعي ومركب ، مانعي نيست كه يك چيز دراي چند ماهيت باشد همچنانكه مخصوصاً در درسهاي « فلسفه تاريخ » ثابت كرده ايم. )
عواملي كه در كار بوده و ممكن است در اين امر دخالت داشته باشد ويا دخالت داشته است:
الف. اينكه امام يگانه شخصيت لايق و منصوص و وارث خلافت و داراي مقام معنوي امامت بود. در اين جهت فرقي ميان امام و پدرش و برادرش نبود، همچنانكه فرقي ميان حكومت يزيد و معاويه و خلفاي سه گانه نبود.
اين جهت به تنهايي وظيفه اي ايجاب نميكند. اگر مردم اصلحيت را تشخيص دادند و بيعت كردند و در حقيقت با بيعت صلاحيت خود را و آمادگي خود را براي قبول زمامداري اين امام اعلام كردند او هم قبول ميكند. اما مادامي كه مردم آمادگي ندارنداز طرفي ، واز طرف ديگر اوضاع واحوال بر طبق مصالح مسلمين مي گردد، به حكم اين دوعامل، وظيفة امام مخالفت نيست بلكه همكاري و همگامي است همچنانكه امير (ع) چنين كرد، در مشورتهاي سياسي و قضائي شركت مي كرد و به نماز جماعت حاضر مي شد ...