بخشی از متـنِ ایـن تـحقیـق :
ذكر گويندگان اين سخن
از هشام روايت كرده اند كه پيمبر خدا چهل و سه ساله بود كه وحي بدو رسيد.
و هم از سعيد بن مسيب روايتي به اين مضمون هست.
سخن از روز و ماه بعثت پيمبر خدا
ابوجعفر گويد: روايت درست است كه درباره روزه روز دوشنبه از پيمبر پرسيدند وفرمود: « من به روز دوشنبه متولد شدم و به روز دوشنبه مبعوث شدم و وحي به سوي من آمد.»
گويد: در اين باب خلاف نيست، اما اختلاف هست، كه كدام دوشنبه ماه بود، بعضي ها گفته اند: آغاز نزول قرآن بر پيمبر خدا هيجدهم ماه رمضان بود، و از عبدالله بن زيد جرمي روايتي به اين مضمون هست.
بعضي ديگر گفته اند نزول قرن در بيست و چهارم رمضان بود، و از ابي جلد روايتي به اين معني هست.
بعضي ديگر گفته اند نزول قرآن در هفدهم رمضان بود و گفتار خدا عزوجل را شاهد اين سخن آورده اند كه فرمود:
« و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان»
يعني (اگر به خدا) و آنچه روز فيصل كار، روز تلاقي دو گروه، بر بنده خويش نازل كرده ايم ايمان آورده ايد (چنين كنيد) و روز تلاقي پيمبر خدا با مشركان در بدر روز هفدهم رمضان بود.
ابوجعفر گويد: «پيمبرخدا صلي الله عليه و سلم از آن پيش كه جبريل بر او ظاهر شود و رسالت خداي بيارد آثار و نشانه هايي مي ديد، از آن جمله حكايتي بود كه از پيش درباره دو فرشته نقل كردم كه شكم وي را شكافتند و غش و ناپاكي از آن درآوردند و ديگر آنكه به هر راهي مي گذشت درخت و سنگ بر او سلام مي كرد.
از بره دختر ابي تجراه روايت كرده اند كه وقتي خداوند عزوجل مي خواست پيمبر خويش را رسالت دهد، وقي به حاجت مي شد چندان دور مي رفت كه خانه اي نباشد و به دره ها مي شد و به هر سنگ و درختي كه مي گذشت بدو مي گفت: «السلام عليك يا رسول الله» و به چپ و راست و پشت سر مي نگريست و كسي را نمي ديد.
ابوجعفر گويد: و امت ها از مبعث وي سخن مي كردند و عالمان هر امت از آن خبر ميدادند.
عامر بن ربيعه گويد: از زيدبن عمروبن نفيل شنيدم كه مي گفت: «من در انتظار پيمبري از فرزندان اسماعيل و از اعقاب عبدالمطلب هستم و بيم دارم به زمان او نرسم اما به او ايمان دارم و تصديق او مي كنم و بر پيمبريش شهادت مي دهم، اگر عمرت دراز بود و او را ديدي سلام مرا به او برسان، اينك وصف او با تو بگويم تا بر تو مخفي نماند.»
گفتم: «بگو»
گفت: «وي نه كوتاه است نه بلند، نه پر موي و نه كم موي و پيوسته در ديده او سرخياي هست و خاتم نبوت ميان دو بازوي اوست و نامش احمد است و در اين شهر متولد مي شود، آنگاه قومش او را بيرون مي كنند و دين وي را خوش ندارند تا به يثرب مهاجرت كند و كارش بالا گيرد، مبادا از او غفلت كني كه من به طلب دين ابراهيم همه ولايت ها را بگشتم و از يهودان و نصاري و مجوس پرسيدم و همه گفتند اين دين پس از اين خواهد بود و و صف وي را چنين آوردند و گفتند: جز او پيمبري نمانده است.»
عامر گويد: وقتي مسلمان شدم گفتار زيدبن عمرو را با پيمبر بگفتم و سلام او را رسانيدم و پيمبرخدا صلي الله عليه و سلم جواب وي بداد و براي او طلب رحمت كرد و گفت: «او را در بهشت ديدم كه دنباله ها مي كشيد.»
عبدالله بن كعب وابسته عثمان گويد يك روز كه عمبر بن خطاب در مسجد پيمبر خدا نشسته بود، عربي وارد مسجد شد و سراغ عمر را گرفت و چون عمر او را بديد گفت: «اين مرد همچنان مشرك است، و در جاهليت كاهن بوده است.»
عرب به عمر سلام كرد و بنشست و عمر بدو گفت: «آيا مسلمان شده اي؟»
گفت: «آري.»
عمر گفت: «آيا در جاهليت كاهي بوده اي.»
عرب گفت: «سبحان الله، سخني مي گويي كه از هنگام خلافت به هيچ يك از رعيت خويش نگفته اي.»
عمر گفت: « ما در جاهليت بدتر اين بوديم، بت مي پرستيديم، تا خداوند ما را به وسيله اسلام گرامي داشت.»
عرب گفت: «آري اي امير مؤمنان من در جاهليت كاهن بودم.»
عمر گفت: «به ما بگو عجيب ترين خبري كه شيطانت برايت آورد چه بود؟»
عرب گفت: «شيطانم يك ماه يا يكسال پيش از اسلام آمد و گفت مگر نمي بيي كه كار جنيان دگرگون شده.»
عمر گفت: «مردم نيز چنين مي گفتند، به خدا من با گروهي از قرشيان به نزد بتي از بتان جاهليت بوديم كه يكي از عربان گوساله اي براي آن قرباني كرده بود و منتظر بوديم كه گوساله را بر ما تقسيم كنند و از دل آن صدايي شنيدم كه هرگز صدايي نافذتر از آن نشنيده بودم و اين يك ماه يا يكسال پيش از ظهور اسلام بود كه مي گفت: «اي ذريح، كاري موفقيت آميز است» و يكي فرياد زند و گويد: «لااله الاالله».
جبيربن مطعم گويد: در بوانه به نزد بتي نشسته بوديم و اين يكماه پيش از بعثت پيمبر خدا بود و شتري كشته بوديم كه يك بانگ زد: عجب را بشنويد كه استراق وحي برفت و شهاب سوي ما اندازند و اين به سبب پيمبري است كه در مكه آيد و نامش احمد است و هجرتگاه او يثرب است. گويد: و ما دست بداشتيم و پيمبر خداي صلي الله عليه و سلم ظهور كرد ...
تـوضـیـحــاتِ فـایــل :
- این فایل با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
- تعداد صفحات : 158
- قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
کلمات کلیدی : ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق در مورد ذكر گويندگان اين سخن, دانلود تحقیق ذكر گويندگان اين سخن, دانلود رایگان تحقیق ذكر گويندگان اين سخن, پروژه ذكر گويندگان اين سخن, کار تحقیقی ذكر گويندگان اين سخن, مقاله ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف اسلامی در مورد ذكر گويندگان اين سخن, پاورپوینت در مورد ذكر گويندگان اين سخن, پایان نامه معارف اسلامی در مورد ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف آماده در مورد ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف رایگان , word , ورد, پاورپوینت , pdf, رشته معارف اسلامی , power point , معارف اسلامی , تحقیق آماده معارف در مورد ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق کلاسی آماده ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق درباره ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق رایگان ذكر گويندگان اين سخن, پاورپوینت ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق در رابطه با ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف ذكر گويندگان اين سخن, پروژه درباره ذكر گويندگان اين سخن, دانلود پاورپوینت آماده ذكر گويندگان اين سخن, مقاله فقه در مورد ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق معارف درباره ذكر گويندگان اين سخن, دانلود تحقیق معارف, تحقیق با موضوع ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق رشته معارف اسلامی در مورد ذكر گويندگان اين سخن, تحقیق آماده ذكر گويندگان اين سخن, دانلود رایگان تحقیق در مورد ذكر گويندگان اين سخن, علوم انسانی , علوم دینی , علوم مذهبی , معارف اسلامی