تحقیق در مورد شش سيگما
سيگما حرف هجدهم از حروف الفباي يوناني و اصطلاحي در آمار است كه به نمايش انحراف از وضع مطلوب( انحراف از استاندارد) ميپردازد.شش سيگما يك روش جامع بهبود اثر بخشي سازماني است كه در درون خود از ساختار برنامه و ابزارهاي توانمند مديريت كيفيت برخوردار است معناي شش سيگما تلاش براي نزديكي هر چه بيشتر به درجه تكامل و برتري در توليد محصول و با ارائه خدمات است. هدف شش سيگما كاهش انحراف از وضع مطلوب با تغييرپذيزي خروجي فرآيندهاست به طوري كه حتي با 6 سيگما انحراف استاندارد فرآيند مورد نظر بين حدود بالا و پائين مشخصات فني قرار بگيرد.
شش سيگما اساساَ يك هدف كيفي با ارزش و متعالي براي هر فرآيندي است. به همين سبب در قالب مباحث قابليت فرآيند مطرح ميشود. پروژههاي شش سيگما را بعنوان پروژههاي كاهش نرخ خطا تا حداكثر 4/3 نقص در ميليون( با استفاده از تكنيكهايي مانند تجزيه و تحليل آماري، حل مسأله و اصول كيفيت) تعريف كردهاند و نقص را هر چيز خارج از رضايت مشتري مي باشد .
از نگرش ديگر ، هدف شش سيگما بهبود رضايت مشتري است كه دستيابي به اين هدف از راه كاهش و از بين بردن ضايعات محصولات يا خدمات داراي نقص امكان پذير است . از طرفي رضايت مشتري يك هدف متحرك است ، چرا كه انتظارات مشتري پيوسته در حال تغيير است . «ارزش يك مشتري وفادار » و « هزينه يك مشتري از دست رفته » دو دليلي كه ما را به دنبال كردن هدف نقص وادار ميكند .
در سطوح اجرايي هدف شش سيگما اين است كه فعاليت توليد و يا ارائه خدمات را در محدوده مشخصات مشتري قرار دهد و تغييرات فرآيند را به علت تأثيرگذاري منفي آن روي مشتري كاهش دهد .
به طور مختصر مي توان خروجي هاي مورد انتظار شش سيگما را به صورت زير بيان كرد :
• بهبود رضايت مندي مشتريان
• كاهش زمان چرخه توليد
• كاهش عيب ها
• افزايش بهره وري
• افزايش فرآيند و قابليت اطمينان محصول
• كاهش كار در جريان
• به دست آوردن سهم بيشتري از بازار
راهبران و پيشگامان شش سيگما
مقوله ضايعات صفر بر اين رويكرد تأكيد دارد كه همه خطاها قابل پيشگيري هستند . در حقيقت اين مفهوم همان چيزي است فيليپ حدود سه دهه پيش مطرح كرد . در اين راستا بسياري از سازمانهاي ژاپني اين مفهوم را به كار بستند سو به طور مؤثري از آن سود بردند ، در حالي كه ضايعات صفر ابتدا در آمريكا به عنوان و به طور مؤثري از آن سود بردند ، در حالي كه ضايعات صفر ابتدا در آمريكا به عنوان يك ابزار محرك معرفي شد . شركت موتورولا در سال 1980 در مقاله اي شش سيگما را چنين معرفي كرد :
« روشي است براي اندازه گيري احتمال كه سازمان را قادر مي سازد تا محصول با خدمتي يا ضايعات صفر توليد كند. »
اين جريان كه توسط موتورولا آغاز شد بود ، به سازمان هاي ديگر گسترش يافت و به عنوان روشي براي رقابت ، به صورت مداوم و جدي اجرا شد . شش سيگما يك معيار بر اساس بهترين كلاس كيفي است كه ميزان ضايعات / خرابي آن 3.4 در يك ميليون محصول توليد شده يا خدمت ارائه شده است . نخستين بار شش سيگما در اندازه گيري ضايعات صفر صفر در صنايع توليدي استفاده شد .
ضرورتي كه موتورولا را سمت ابداع روش شش سيگما كشانيد ، قبول اين واقعيت بود كه در فضاي رقابتي كسب و كار امروز ، ديگر نمي توان صرفا با تفكر خطاي صفر و برخي راهكارهاي عملياتي به موفقيت رسيد . در سال 1988 موتورولا موفق به دريافت جايزه كيفي مالكوم بالدريج (Malcolm Baldrige) شد . هدف از اين اهداف اين جايزه ، شناخت شركت هاي است كه فرضيه با ارزشي را براي ساير سازمان ها در زمينه هاي مختلف كاري مطابق مدل معيني درآورند . پيش از اين سال ، شركت در سه سال متوالي 170 ميليون دلار (صرف آموزش كاركنان خود كرده بود ، نتيجه اي كهاخذ كرد اين بود كه 2/2 ميليارد دلار در هزينه هاي ناشي از كيفيت نا مطلوب از جمله ضايعات ، دوباره كاري و هزينه هاي گارانت صرفه جويي كرد . جنرال الكتريك نيز اهيمت اجراي اين برنامه را با توسعه پروژه هايشش سيگما از 200 در سال 1995 به 6000 عدد در سال 1997 نشان داد . همچنين اين شركت اعلام كرده كه به سبب اجراي اين برنامه در سال 1997 حدود 500 ميليون دلار و در سال 1998 بيش از 1.2 ميليارد دلار صرفه جويي داشته است .
كمتر از ده درصد شركت هايي كه به اين روش رو مي آروند ، مي توانند طي يك مدت زمان معقول به كسب موفقيت هايي همچون افزايش قيمت سهام و يا بهبود تراز مالي شركت نايل شوند .
موارد فوق نمايانگر اين است كه حركت سازمان ها به سمت سطوح كاربردي شش سيگما به منظور صرفه جويي هاي ميليارد دلاري از يك سو كمك به بالا رفتن ارزش سهامشان از طرف ديگر بايد بسيار حساب شده و سنجيده باشد.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 42