مقدمه
در جهان صنعتي امروز، به توليد به عنوان يك سلاح رقابتي نگريسته مي شود و سازمانهاي توليدي در محيطي قرار گرفته اند كه از ويژگيهاي آن مي توان به افزايش فشارهاي رقابتي، تنوع در محصولات، تغيير در انتظارات اجتماعي و افزايش سطح توقع مشتريان اشاره كرد. محصولات در حالي كه بايد بسيار كيفي باشند، تنها زمان كوتاهي در بازار مي مانند و بايد جاي خود را به محصولاتي بدهند كه با آخرين ذائقه، سليقه و يا نياز مشتريان سازگار هستند. بي توجهي به خواست مشتري و يا قصور در تحويل به موقع ممكن است بسيار گران تمام شود. شرايط فوق سبب گرديده تا موضوع اطلاعات براي سازمانهاي توليدي از اهميت زيادي برخوردار شود. از طرف ديگر، آخرين بررسيها حاكي از آن است كه استراتژي رقابتي مبتني بر بازار خود نيز به تدريج در حال گذر است وچشم انداز استراتژيك رقابت در آينده مبتني بر منابع خواهد بود. به عبارت ديگر در حالي كه شركتها امروزه موفقيت را در تبعيت و استفاده درست از قوانين، فرصتها و شرايط ديكته شده توسط بازار مي دانند، استراتژي مبتني بر منابع بر اين موضوع تاكيد دارد كه منفعت و موفقيت بيشتر با اتكا بر مزيتها و منابع منحصر به فرد و قابل اطمينان شركت و سرمايه گذاري به منظور توسعه و حفاظت از آنها حاصل خواهد شد.
البته منابع توليدي مورد نظر تنها شامل سرمايه، زمين، ماشين آلات و تجهيزات نمي شوند، بلكه بناي توليد نسل آينده بر تاكيد و
توجه به اطلاعات، مديريت دانش و توجه ويژه به مسئله آموزش افراد خواهد بود.
وضعيت به وجود آمده و تحولات صورت گرفته مذكور در حوزه فعاليتهاي توليدي، اگرچه خود حاصل به كارگيري گسترده و همه جانبه فناوريهاي اطلاعاتي در اين حوزه است، ولي در عين حال باعث توجه مضاعف سازمانها و شركتهاي توليدي به مقوله اطلاعات و فناوريهاي مرتبط با آن شده است. اين تحقيق با هدف تبيين موضوع فوق صورت گرفته است و سعي دارد تا نقش و تاثير فناوري اطلاعات در وضعيت كنوني توليد و ساخت كالاها را به تصوير بكشد. اهميت اين بررسي از آنجا ناشي مي شود كه چند سالي است در كشور، افزايش تعداد واحدهاي توليدي و به تبع آن تحقق نسبي فضاي رقابتي باعث گرديده تا توجه توليدكنندگان و شركتهاي صنعتي به كيفيت محصولات، افزايش سهم بازار و مسئله صادرات معطوف گردد. از همين رو به نظر مــي رسد دانستن تحولات صورت گرفته در بخشهاي توليدي جوامع پيشرفته مي تواند در تعيين و شناخت بهتر مسيري كه سازمانهاي توليدي و صنعتي كشور براي ارتقاي توان رقابتي خود بايد طي كنند موثر واقع شود. در اين مقاله شرح داده خواهد شد كه چگونه توسعــه هاي اخير در حوزه فناوري اطلاعات به ويژه هوش مصنوعي و سيستم هاي خبره، وضعيت توليد در جوامع صنعتي را دگرگون ساخته است.
توليد انعطافپذير
در پايان قرن بيستم توليد انعطافپذير جاي خود را به توليد انبوه داده است.
در عصر كنوني با تغيير شيوههاي توليد، چهره زندگي دگوگون خواهد شد.
توليد انعطافپذير فلسفهاي متفاوت دارد كه در آن رابطه بين قيمت، تعداد، كيفيت و سود برقرار ميگردد كه با تفكرات گذشته متفاوت است.
گفته ميشود مشكل كمبود زمين يكي از دلايل شكلگيري سيستم توليد انعطافپذير است.
توانايي خلق مزيت نسبي و رقابتي در محيط پويا و پرتحول صنعت امروزي يك ارزش است.
توليد انعطافپذير سياست نسبتاً جديدي است كه توسط شركتهاي موفق براي توسعه و افزايش رقابت بهكار گرفته ميشود.
بااستفاده از توليد انعطافپذير ميتوان انواع محصولات متناسب با نياز مشتري را توليد كرد.
كارگران تنها زماني به توليد انعطافپذير پاسخ ميدهند كه نوعي حس تعهد دوجانبه موجود باشد.
اين نكته قابل انكار نيست كه در هيچ قرني حجم تغييرات و سرعت تحول در تمام زمينههاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، و هنري بهشدت اين قرن نبوده است.
در واقع ميتوان گفت قرن 20 قرني است گسترده بين دوانقلاب، انقلابي در آغاز قرن و انقلابي در پايان آن.
انقلاب آغازين همانا ظهور توليد انبوه و پايانگرفتن توليد دستي است و انقلاب پاياني ظهور توليد انعطافپذير و خاتمهيافتن عصر توليد انبوه است. اكنون جهان در عصري جديد به سرميبرد، عصري كه در آن دگرگوني شيوههاي توليد محصولات و ساختههاي بشر چهره زندگي را يكسره دگرگون خواهد كرد.
هنري فورد و آلفرداسلون مدير جنرالموتورز معتقدند توليدات صنعتي راه را براي ورود به عصر توليد انبوه هموار ساخت و آي جي تويودا و تااي چياو هنو در شركت تويوتا پيشگام توليد انعطافپذير شدند.
اين مقاله بهدنبال آن است كه بيان كند توليد انعطافپذير و كاركرد آن چيست و چگونه ميتوان آن را به تمام گوشه و كنار جهان برد، بهگونهاي كه همگان از آن منتفع شوند. توليد انعطافپذير چيست؟ شايد بهترين راه براي تبيين اين سيستم مقايسه آن با توليد دستي و توليد انبوه است.
يك توليدگر دستي از كارگران بسيار ماهر و ابزارهاي ساده اما انعطافپذير استفاده ميكند تا دقيقاً آنچه را كه مشتري ميخواهد بسازد. در مجموع مشخصات توليد دستي از اين قرار است:
O وجود نيروي كاري كه در طراحي، ماشين كاري و اندازهكردن مهارت داشته باشد؛
O وجود سازماندهي غيرمتمركز؛
O بهكارگيري ماشينآلات چندمنظوره؛
O حجم بسيار پايين توليد.
توليدگر انبوه در طراحي محصولات از متخصصان استفاده ميكند اما اين محصولات توسط كارگران نيمهماهر و ماهر ساخته ميشود. اين محصولات در حجم بسيار توليد ميشود. در اين سيستم توليدگر بهمنظور افزايش كارايي و كاهش قيمت از ايجاد هرنوع نوآوري جلوگيري ميكند و اين امر بهدليل وجود روشهاي كاري يكسان، محيط كاري را براي كاركنان ملالآور و فاقد روح ميگرداند.
در مقابل توليد انعطافپذير مزاياي توليد دستي و توليد انبوه را با يكديگر تلفيق كرده و از قيمت بالاي اولي و انعطافناپذيري دومي اجتناب ميكند. بنابراين توليدگر انعطافپذير براي توليد محصولات بسيار متنوع، افرادي را از همه سطوح سازماني و با مهارتهاي مختلف گردآورده و بهصورت گروهي بهكار ميگيرد، و نيز از ماشينآلاتي استفاده ميكند كه هم بهطور فزاينده خودكار هستند و هم بسيار انعطافپذير. در توليد انعطافپذير در مقايسه با توليد انبوه، همه چيز را بهميزان كمتر مورد استفاده قرار ميدهند. يعني نيروي انساني موجود، فضاي لازم براي توليد، سرمايهاي كه صرف ابزارآلات ميشود. نيروي مهندسي لازم براي بهوجودآوردن محصول جديد و زمان مورد نياز براي ساخت محصول جديد، همه و همه را بهمراتب تقليل ميدهد. همچنين ميزان موجودي موردنياز به مقدار معتنابهي كمتر ميشود.
اساساً توليد انعطافپذير فلسفهاي متفاوت دارد كه در آن رابطهاي بين قيمت، تعداد، كيفيت، سود برقرار ميگردد، كه با تفكرات گذشته متفاوت است. طبق نظر مديران سنتي رابطه زير بين سود، مقدار قيمت و هزينه وجود دارد:
=R سود=P قيمت=C هزينه=Q تعداد
R = Q(P-C)
بهنظر مديران، تعداد محصولات فروخته شده، قيمت فروش و هزينه سه عاملي هستند كه بهطور مستقل ميتوان آنها را كنترل كرد. در سيستم توليد انبوه، مديران ميخواستند با بالابردن حجم توليد، هزينهها را كاهش دهند. روش توليد انعطافپذير، تفكر ديگري است؛ برخلاف تفكر توليد انبوه كه محصول با كيفيت را گرانتر ميداند، توليد انعطافپذير بر اين اساس كار ميكنند كه محصول با كيفيت، لزوماً با هزينههاي بالا توليد نميشود.
در يك تحقيق كلارك و فوجي موتو در مورد شيوههاي توليد انبوه و انعطافپذير به چهار تفاوت اصلي بين اين دو شيوه توليد رسيدند. اين چهار تفاوت عبارتند از: 1 - تفاوت در شيوه رهبري 2 - كار گروهي 3 - ارتباط با ديگران 4 - تكوين همزمان.
در اين چهار مورد است كه اعمال شيوههاي انعطافپذير بهكار سرعت ميبخشد و از ميزان نيروي كار ميكاهد.
O رهبري : توليدكنندگان انعطافپذير بدون استثنا از نوعي رهبري به نام شوسا(SHUSA) كه تويوتا پيشگام آن بود، استفاده ميكنند. شوسا بهمعني كارفرما است. او رهبر گروهي است كه وظيفهاش طراحي و مهندسي محصول جديد و آمادهكردن براي توليد است. در بهترين شركتها مقام شوسا داراي قدرت بسياري است و چه بسا اين مقام بيشترين انگيزه را ايجاد ميكند و كارمندان در پي موقعيتي هستند كه آنها را به اين مقام نزديك كند.
O كار گروهي: با بررسي دومين عنصر توسط كلارك و فوجي موتو، يعني گروه كاري منسجم، مشكل رهبري آشكارتر شد. چنانكه گفته شد، شوسا گروه كوچكي را براي اجراي پروژه تكوين محصول، گرد ميآورد. اعضاي اين گروه همه از بخشهاي اجرايي شركت هستند، نظير بخشهاي ارزيابي بازار، طراحي محصول، طراحي صنعتي، تكنولوژي پيشرفته، طراحي تفصيلي، مهندسي توليد و عمليات كارخانه، البته افراد گروه پيوند خود را با بخشهاي اجرايي مربوطه حفظ ميكنند. ولي در طول برنامه آنها مشخصاً تحت فرمان شوسا هستند. اينكه آنها چگونه در گروه عمل كنند، امري كه قضاوتش با شوسا است، انتصاب بعدي آنها را تعيين ميكند كه ممكن است در گروه تكوين ديگري باشد.
O ارتباط با يكديگر: مسئله دانش مشترك اعضاي سازمان را با مشخصه ديگري از توليد انعطافپذير يعني ارتباط با يكديگر آشنا ميكند. در اين سازمانها اعضاي گروه رسماً متعهد ميشوند كه دقيقاً كاري را انجام دهند كه همه اعضاي گروه بر سر آن به توافق رسيدهاند.
O تكوين همزمان: با توجه به سه مورد قبلي، بهعلت تماس مستقيم و رو در رويي افراد با يكديگر، مراحل كار بهطور همزمان و به موازات همديگر انجام ميگيرد مثلاً در شركتهاي خودرو كه استراتژي انعطافپذير را اعمال ميكنند توليد قالب را همزمان با طراحي آغاز ميكنند و...
در پي تحقيق ديگري كه توسط رابرت و تامپسون انجام گرفته است، آنها بر اين اعتقاد هستند كه اولين گام براي تبديلشدن به سازمان انعطافپذير شناسايي اتلاف است. از ديد تايچي دراوهنو پايهگذار روشJIT ، اتلاف چيزي است كه باعث ايجاد ارزش در محصول يا خدمت نميشود. ارزش چيزي است كه به يك مشتري آگاه انگيزه ميدهد تا براي محصول پول بپردازد. بدينترتيب هر چيزي كه در فرايند وجود دارد و جلو ايجاد محصول كامل با زمان تحويل مناسب را ميگيرد. اتلاف محسوب ميشود.
در استراتژي توليد انعطافپذير با شناسايي عوامل اتلاف، مجموعهاي از اهداف بدون اتلاف را شناسايي كرده و براي دستيابي به آنها برنامهريزي ميشود. اين عوامل عبارتند از:
َ مشتريگرايي (نارضايتي مشتري صفر)؛
َ رهبري (ناهماهنگي صفر)؛
َ سازماندهي انعطافپذير (كاغذ بازي صفر)؛
َ مشاركت (نارضايتي صفر)؛
َ معماري اطلاعات (اطلاعات بيفايده صفر)؛
َ فرهنگ بهبود (خلاقيت از دسترفته صفر)؛
َ توليد انعطافپذير (كارهاي بدون ارزش افزوده صفر)؛
َ مديريت تجهيزات انعطافپذير (خرابي و نقص صفر)؛
َ مهندسي انعطافپذير (فرصت از دست رفته صفر).
در نهايت استفاده از نمودار رادار ميتواند وضعيت سازماني را ازلحاظ دوري يا نزديكي نسبت به هدف اصلي، يعني سيستم انعطافپذير بازگو كند. در مقياس موردنظر، عدد 5 بدترين وضعيت (حالت توليد انبوه) را نشان ميدهد. نهايتاً وقتي به هدف اصلي نزديك ميشود كه چندضلعي در سطح يك قرار گيرد.
اساساً پيشگام توليد انعطافپذير شركت تويوتا در ژاپن است. بنابهگفته نويسنده كتاب «ماشيني كه جهان را دگرگون كرد.» شركت تويوتا به يك سيستم توليدي نياز داشت كه موجودي اقلام فراوان نداشته باشد. در سال 1950 توليد سالانه تويوتا بهميزان 2هزار و 685 دستگاه خودرو بود. اين در حالي بود كه شركت فورد تنها در يك كارخانهاش هرروز تعداد 7 هزار دستگاه خودرو توليد ميكرد.
براي افزايش ميزان توليد در شركت تويوتا، فرايند توليد به يك دگرگوني ژرف نياز داشت. اين دگرگوني از طريق شتابان كردن آهنگ توليد ايجاد نشد. بلكه باتوجه به مجموعهاي از اقدامات فني محقق گرديد. زيرا براي ژاپنيها امكان ايجاد كارخانههاي گسترده و پهناور وجود نداشت. چرا كه آنها با مشكل كمبود زمين روبرو بودند و شايد اين يكي از دلايل شكلگيري سيستم توليد انعطافپذير بود. اين حقيقت را تاي چي او كانو سرمهندس تويوتا در سال 1950 هنگام بازديدش از كارخانه فورد واقع در ديترويت عيان كرد. اما اين مهندس زيرك ژاپني بهخوبي آگاه بود كه با بهبود فرايند توليد آنها قادرند از گستردگي واحدهاي توليد تا حد چشمگيري جلوگيري كنند. در اين مورد نويسنده كتاب «ماشيني كه جهان را دگرگون كرد» اعتقاد دارد، حتي در دهه 90 نيز كارخانههاي خودروسازي شيوههاي سنتي توليد انبوه را بهكار ميگيرند. بنابراين 20 درصد از فضا و وسعت كارخانه و 25 درصد از نيروي كار صرف شده بهعلت غلط بودن شيوههاي توليد بههدر ميرود.
مزيت رقابتي توليد انعطافپذير
يكي از ارزشهاي محيطي در صحنه رقابت بينالمللي، توانايي خلق مزيت نسبي و مزيت رقابتي در محيط پويا و پرتحول صنعت امروزي است. در اين رابطه استفاده از سيستمهاي بهبوديافته و منعطف در محصولات و فرآيند توليد مورد تاكيد بوده و براي نائلشدن بدان توجه مستمر به كيفيت و نيازهاي مشتريان اجتنابناپذير است. بنابراين براي اينكه سازمانها و بهخصوص شركتهاي صنعتي بتوانند به محيط پويا و پيچيده خود پاسخ بدهند، بايد قادر باشند كه اين ارزشهاي محيطي را وارد سازمان كنند و با فراگيركردن اجراي مستمر، آن را بهصورت يك پيش فرض اساسي و ارزش درون سازماني درآورند. بهعبارتي بهبود و نوآوري و ايجاد انعطاف در توليد كه نوعي تغيير استراتژيك در يك سازمان است را بهعنوان يك ارزش حياتي بهصورت نهادي درآورند.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 92