اخلاق مديريت
يکي از ارکان اساسي سعادت، در زندگي مادي و معنوي بشر ، اخلاق و فضائل اخلاقي است . زيرا در پرتو محاسن اخلاق و خلقيات حميده ، موجبات تحکيم روابط اجتماعي فراهم مي گردد، برخوردهاي محبت بار که بر اساس يک سلسله اعتقادات اخلاقي صورت مي گيرد شورد و نشاط را به کالبد زندگي مي دمد و زندگي فردي و اجتماعي را در مسير تعالي و تکامل ، بکام انسان گوارا مي سازد.
تأثير محاسن اخلاق در زندگي اقوام و ملتها تا جائيست که هر گاه آنرا مايه حيات انساني و فرهنگي جامعه بحاس آوريم مبالغ گوئي نکرده ايم.
اقوام روزگار باخلاق زنده اند
قومي که گشت فاقد اخلاق مرد نيست
مطالعة تاريخ اين نکته را بما ثابت مي کند که يکي از مهمترين عامل موفقيتها و پيروزيها ، و يا شکستها و ناکاميهاي جوامع بشري " عامل اخلاقي " بوده است. ملتي که حرکتهاي خود را در چارچوب محاسن اخلاق به پيش برد، قلة رفيع سعادت و پيروزي را فتح نمود و در هر جامعه ايکه فضائل اخلاقي قرباني رذائل شيطاني گرديد سقوط و انحطاط دامنگير آن مردم شد.
قرآن کتاب آسماني مسلمانان ، نمونه هاي فراواني ، در جهت نمايش زيبائيها و زشتيها ، و نيز تأثير هر يک از اين نمونه ها در پيروزي و شکست امتهاي پيشين را بيان داشته است که داستانها و قصص اقوام لوط ، هود ، صالح ، موسي سليمان ، عيسي و ... بخشي از وقايع گذشتة تاريخ بشر مي باشد.
پايه گذاران نهضت اخلاقي را بايد پيامبران بزرگ خدا دانست ، زيرا آنها بودند که در طول تاريخ برا تربيت و سازندگي انسانها ، ضوابط و اصول اخلاق را ارائه دادند تا با طهارت فکرها و تطهير دلها ، آلوده گيهاي بيروني و کدورتهاي اجتماعي را از سطح جامع پاک سازند و انسان را در فضاي معطّر محاسن و مصفّاي اخلاق بکمال مطلوب برسانند. چنانکه پيامبر بزرگوار اسلام ، اساس بعثت خويش را در تتميم اخلاق مي داند و مي فرمايند:
" اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِمَّ مَکارِمَ الْاَخْلاقِ "
همانا من براي تکميل والائيهاي اخلاق برانگيخته شده ام.
بايد توجه داشت که اجراي بخشي از اصول اخلاقي چون با خواهشهاي نفساني و ارضاء تمايلات حيواني و شخصي انسان، تضاد دارد لذا مستلزم تحمل ناگواريها و دشواريهاست و اين موضوع نيز قابل انکار نيست که در ساية رنج خويشتن داري و جهاد با نفس، گنج فلاح و پيروزي بدست مي آيد.
" قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّيها وَ قَدْ مَنْ دَسّيها "
کسيکه ضمي خويش را از اخلاق ناپسند تزکيه نمايد رستگار است و هر آنکس که درون را به فساد و تباهي بکشاند زيانکار خواهد بود.
در اينجا با تکيه به سخنان پيشوايان دين ، به بخشي از برکات و زيبائيهائي که در ساية محاسن و مکارم اخلاق بدست مي آيد، اشاره مي شود تا تأثير اخلاق نيک در پيشرفت کار و دستيابي به سعادت روشن گردد:
1- حسن اخلاق مايه سعادت است:
" قالَ رَسُولُ اللّهَ (ص) : مِنْ سَعادَةِ الرَّجُلِ حُسْنُ الْخُلْقِ "
پيامبر خدا فرمود: يکي از عوامل سعادت انسان حسن خلق است.
2- حسن خلق مايه تحکيم روابط اجتماعي بر پايه مهر و محبت مي شود:
" قالَ النَّبي (ص) : حُسْنُ الْخُلْقِ يثْبِتُ الْمَوَدَّةَ "
پيامبر اسلام فرمود: اخلاق نيک دوستي و محبت را تحکيم مي بخشد.
3- حسن اخلاق سبب آباداني و عمران جامعه است:
" قالَ الصّادِق (ع) : اَلْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ يعْمُرانِ الدِّيارَ و يزَيدانِ في الْاَعْمارِ "
امام صادق (ع) فرمود: نيکي کردن و خوش اخلاقي ، شهرها را آباد و عمرها را
زياد مي سازد.
4- حسن اخلاق نشانة رشد انديشه و کمال عقل است:
" قالَ الصّادِق (ع) : اَکْمَلْ النّاسِ عَقْلاً اَحْسَنَهُمْ خُلْقاً "
کاملترين مردم از نظر عقل کسي است که اخلاقي نيکوتر داشته باشد.
5- حسن اخلاق ماية عزت و سربلندي است:
" قالَ عَلي (ع) : رُبَّ عَزيزٍ اَذَّلَّهُ خُلْقُهُ وَرُبَّ ذَليلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ "
علي (ع) فرمود: چه بسا عزيزي که اخلاق بد ، مايه ذلت او گشته و چه بسا ذليلي
که خوش اخلاقي او را به عزّت رسانده است.
6- حسن اخلاق زندگي مادّي انسان را بهبود مي بخشد:
" قالَ الصّادِق (ع) : حُسْنُ الْخُلْقِ يزيدُ في الرِزقِ "
امام صادق فرمود: اخلاق نيکو روزي آدمي را افزايش مي دهد.
7- حسن اخلاق در قيامت ، کفة اعمال نيک را سنگين تر مي سازد:
" قالَ رَسُولُ اللّهَ (ص) : مامِنْ شيئٍ اَثْقَلُ في الْميزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ "
پيامبر خدا فرمود: چيزي در ميزان اعمال، سنگين تر از خوش خلقي نيست.
مديريت که فن اداره يک تشکيلات است در اداره و هدايت امکانات مادّي و انساني ، ريزه کاريها و لطافتهاي بسياري را لازم دارد، زيرا نقش اخلاق مدير، در گرم نگاهداشتن شورها و برانگيختن انگيزه ها ، و در انسجام واحدها و سرعت بخشيدن بکارها و بدست آوردن نتيجه ها چيزي است غير قابل انکار.
مديري که متخلق باخلاق مديريت نباشد، قادر به کشيدن بار مسئوليت نخواهد بود. اخلاق براي مدير بمنزلة مشاوري آگاه و معاوني آشناست که مشکلات را مشکل گشا است و مديريت با استمداد از روشهاي آميخته به اخلاق انساني مي تواند بسياري از نابسامانيها را سامان بخشد و ميزان شورانگيزه ها را بالا بياورد و به مجموعه ي تشکيلات روحيه اي از صفا و محبت بدهد و بيجهت نيست که پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
يا بَني عَبْدِ الْمُطَّلِبُ، اِنَّکُمْ لَمْ تَسَعُوا النّاسَ بِاَمْوالِکُمْ فَاَلْقُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبٌشْرِ.
اي فرزندان عبدالمطلب! شما نمي توانيد با ثروتهاي خود مردم را راضي کنيد با
گشاده روئي و برخورد نيکو با آنان روبرو شويد تا دلهايشان را بسوي خود معطوف داريد.
قرآن کريم يکي از عوامل موفقيت پيامبر اسلام را در مديريت ، اخلاق نيک مي داند و با صراحت مي گويد:
فََبِِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْکُنْتَ فَظّاً غََليظَ الْقَلْبِ الَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ .
حسن اخلاق و مهرباني تو با مردم رحمتي است از جانب خداوند ، و اگر تندخو و سخت دل
بودي مردم از اطراف تو پراکنده مي شدند.
چه بسيارند مديراني که با داشتن خصوصياتي همانند قاطعيت ، تخصص ، قدرت و آگاهيهاي لازم در سطح بالا قرار داشته اند، ولي بخاطر عدم رعايت مسائل اخلاقي در حوزة مديريت ، موفقيت مطلوب را کسب نکرده اند و در نتيجه با ناکامي روبرو شده اند.
حکيمي در مورد مديريت و فرماندهي لشگر سخني حکيمانه دارد و مي گويد:
" شايسته است که در فرمانده لشگر ده خصلت از اخلاق حيوانات وجود داشته باشد:
جرأت شير، و حملة خوک، و مکر روباه، و شکيبائي سگ برزخم، و شبيخون زدن گرگ، و نگهباني کلنک (کرکي) ، و سخاوت خروس ، و مهرماني مرغ بر جوجه ، و پرهيز کلاغ ، و چاقي تعرو. "
" خلاصه در مکتب اسلام هدف اصلي حسن خلق ، اطاعت اوامر الهي ، اداء تکليف ديني ، و جلب رضاي پروردگار است. نتايج معنوي اخلاق حميده ، تکامل روح ، پاکي فکر ، تعالي معنوي ، غلبه بر هواي نفس ، تخلق بفضائل ، و نيل برستگاري ابدي است. و فوائد دنيوي آن گسترش دوستي ، حسن روابط اجتماعي ، کسب محبوبيت ، افزايش سود مادي و رفاه آسايش زندگي است. برعکس سوء خلق براي بشر، تيره روزي و بدبختي ببار مي آورد و آدمي را از سعادت مادّي و معنوي باز مي دارد."
براي اينکه مسائل اخلاقي مديريت را مشخص کنيم به بخشي از آندسته که داراي اهميتي بيشتر هستند اشاره نموده و هر يک از آنها را با توضيحي مختصر فهرست مي نمائيم:
1- پوشش عيبها
انسانهاي شاغل در يک مجموعه ، داراي روحيات و استعدادهاي متفاوتي هستند فردي داراي ذوق و ابتکار و شخصي بي بهره از خلاقيت و استعداد ، جمعي کندتر و دسته اي تندتر، انساني دلسوز و همکاري بي تفاوت ... که همة اين تفاوتها و خصلتها بخاطر عوامل گوناگوني است که جاي بحث آن در اينجا نيست ، ولي مي توان گفت که يکي از عوامل مؤثر در اين تفاوتها ، تربيت و شيوه هاي تربيتي است که موجبات بروز و ظهور خصلتهاي مثبت و منفي را در انسان بوجود
مي آورد.
کمبودهاي تربيتي ، و نارسائيهاي فرهنگي ، بسياري از نواقص و زشتيها را در افراد موجب
مي شوند که جبران خسارتهاي ناشي از آن بسادگي ميسر نخواهد بود و صد البته مدير در حدّ امکان و مسئوليتش بايد جلو نفوذ نقصها و سرايت زشتيها را بگيرد ولي آنچه که قابل دقت مي باشد اينست که شيوة برخورد مديريت با عيبها و نقصها چگونه بايد باشد؟
مدير مي تواند در برخورد با عيبها از شيوه هائي استفاده کند که هم نقصها برطرف گردد و گامي در جهت سازندگي انسانها برداشته شود و از طرفي هم به نشاط محيط کار آسيبي نرسد که در اينجا بچند شيوه بطور مختصر اشاره مي شود:
1- مدير بايد از برملا کردن عيوب همکاران خود که موجبات شکستن روحيه و شخصيت آنان است جداٌ خودداري کند، زيرا افشاي نقصها و شکستن روحيه ها نه تنها در بسياري از موارد گناه محسوب مي شود، بلکه شور و حرارت محيط فعاليت را مبدل به فسردگي مي نمايد.
در اين مورد بايد کلام گرم امير مؤمنان حضرت علي (ع) را مورد توجه قرار داد که در ضمن رهنمودهاي سرنوشت سازش بمالک اشتر مي فرمايد:
" ... فَانَّ فيالنّاسِعُيوباًالْومالياَحَقُّمِنْ سَتْرِهما ، فَلما تَکْشِفَنَّ عَمّا غابَ مِنْهما، فَاِنَّما
تَطْهيرُمما ظَهَرَلکَ ، وَاللّه يحْکُمُ عَلي مما غابَ عَنْکَ ، فَاسْتُرِ الْعَورْةَ مَا اسْتَطَعْتَ
يسْتُرُ اللّهُ مِنْکَ مما تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيتِکَ "
همانا مردم را عيبهائي است که سزاوارترين افراد براي پوشاندن آن عيوب حاکم و
مدير جامعه است، در صدد کشف عيوب پنهاني مردم مباش، بلکه وظيفه داري که
آنچه بر تو آشکار گشته اصلاح کني و آنچه از تو مخفي است خداوند خود درباره اش
حکم خواهد کرد، پس تا آنجا که مي تواني عيوب مردم را بپوشان ، تا خداوند عيوبي
را که دوست مي داري براي مردم فاش نگردد همچنان پنهان بدارد.
2- در صورتيکه مدير بخواهد همة همکاران خود را نسبت به عيبي هشدار دهد، بايد بدون بردن نام کسي ، بصورت کلي موضوع را بيان نمايد:
" کانَ رَسُولُ اللّهِ (ص) اِذما بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُل شَيي لَمْ يقُلْ مما بالُ فُلانٌ وَلکِنْ يقُلُ مما
اَقْوامٍ يقُولُونَ حَتّي لما يفْضَحْ اَحَداً "
شيوة رسول خدا اين بود که وقتي آن حضرت اطلاع پيدا مي کرد شخصي گناهي
انجام داده است، در برخورد با آن خطا کار نام او را نمي برد و آبروي او را نمي
ريخت و نمي فرمود چرا فلان شخص چنين خطائي را مرتکب مي شود، بلکه
بصورت کلي مي فرمود چرا چنين کساني اين خطا را انجام مي دهند.
3- گاه زبان کنايه بمراتب تأثيرش از زبان تصريح بيشتر است و مدير با لطافت کنايه بهتر
مي تواند افراد را بعيوب خود متوجه سازد:
" قماة عَلي (ع) : تَلْويحُ زلّةِ الْعماقِلِ لَهُ اَمَضُّ مِنْ عِتابِهِ ."
علي (ع) فرمود: لغزش شخص عاقل را با کنايه بيان کردن بمراتب براي او از
سرزنش صريح دردناکتر است.
4- اگر ضرورت ايجاب نمود که عيوب شخص، صريحاً باو گفته شود، بايد آن نارسائيها را بطور خصوصي تذکر داد.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 55