مدیریت صحیح زمان، عاملی اساسی در موفقیت هر سازمان محسوب می شود چیزی که تاکنون توجه چندانی به آن مبذول نشده است. مدیریت زمان و مدیریت کار، اساساً معطوف به انضباط فردی است. نظامی که انتخاب میکنیم تا ما را در استفاده بهتر از وقتمان یاری رساند، به نوعی ارتباط با این هدف است. عملکرد صحیح هر نظام با عملکرد صحیح کاربران آن سنجیده میشود. هیچ چوب جادویی باعث نمیشود که ما به طور اتفاقی از زمانی که در اختیار داریم به طور صحیح استفاده کنیم. صرفاً کافی است تصمیم بگیریم که اولویتهای ما کدامند و سپس به آنها بپردازیم. برنامهریزی و الویتبندی اهداف
زمان همانند پول است که ما مقدار مشخصی از آن را در اختیار داریم و برای استفاده بهتر از آن باید برنامه مشخصی، چه در چگونگی مصرف کردن آن و چه درباره تنظیم هزینهها، داشته باشیم.
در محیط کار، شما باید انتظاراتی را برآورده کنید و براساس نتایجی که ارایه میدهید، مورد قضاوت قرار میگیرید. موارد مشخصی وجود دارند که جزء وظایف شغلی شما محسوب میشوند، اما کار شما لزوماً با آنها قیاس نمیشود. مثلاً ممکن است شما در جلسهای حضور پیدا کنید. اما حضور در جلسات، در ارزیابی پایان سال شما ملاحظه نخواهد شد. جملاتی مثل «آفرین کارولین! بودجه را تنظیم کردی، اما امسال در 405 جلسه شرکت نمودهای!» چیزی نیست که دوست داشته باشید از مدیرتان بشنوید.
در هر کاری که به ما محول میشود، وظایف متعدد و متنوعی گنجانده شده است، بعضی از آنها مهماند و عدم انجامشان موجب از دست دادن شغل میگردد. بعضی از آنها هم چندان مهم نیستند، اما باید انجام شوند، چرا که بخشی از رویههای داخلی کار محسوب میشوند. بعضی از آنها نسبتاً بیاهمیتاند و باید توسط دیگران انجام شوند. و در نهایت، بعضی از کارها اصلاً اهمیت ندارند و لزومی به انجام آنها نیست، ما این وظایف را انجام میدهیم، چون نوشتهای که روی میزمان قرار دارد انجام آنها را گوشزد میکند و احساس میکنیم که چارهای جز انجام آنها نداریم.
توانایی تفکیک بین انواع مختلف وظایفی که انتظار میرود شما انجام دهید، اولین قدم به سوی برنامهریزی و الویتبندی مؤثر است. همین کار در انجام امور خانه هم مصداق دارد. بعضی کارها مانند پختن غذا و شستشوی لباس و ظروف باید حتماً انجام شوند. بعضی از کارهای دیگر را لازم نیست انجام دهید و انجام آنها صرفاً به علاقه و تمایل شما بستگی دارد. (مثل تمیز کردن اتاق زیرشیروانی) مدیریت صحیح زمان، عاملی اساسی در موفقیت هر سازمان محسوب می شود چیزی که تاکنون توجه چندانی به آن مبذول نشده است. مدیریت زمان و مدیریت کار، اساساً معطوف به انضباط فردی است. نظامی که انتخاب میکنیم تا ما را در استفاده بهتر از وقتمان یاری رساند، به نوعی ارتباط با این هدف است. عملکرد صحیح هر نظام با عملکرد صحیح کاربران آن سنجیده میشود.
همه با، با وجود آنکه کارهای مختلفی انجام میدهیم، در راستای اهداف سازمان حرکت میکنیم. اساساً تمام اهداف شغلی با اهداف بخشها و اهداف کلی سازمان تناسب دارند. شما باید به طور مشخص از اهداف واحدها و سازمان اطلاع کامل داشته باشید. اهداف را یادداشت کنید، آنها را از نظر مدیرتان بگذرانید و از تأیید او مطمئن شوید.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 10