مقدمه
نگرش سنتي به «مديريت بحران» نگرشي منفي بوده، همانند «فرونشانيدن آتش» توسط مدير تلقي مي شده است؛ با اين تعبير كه «مدير بحران» در انتظار خراب شدن كارها مي نشيند و پس از بروز تخريب، سعي مي كند تا ضرر ناشي از خرابيها را محدود كند؛ ولي در تطور معاني اين واژه، به تازگي معناي مثبت و بهتري براي آن پيدا شده است.
براساس معناي اخير، همواره بايد مجموعه اي از طرحها و برنامه هاي عملي براي برخورد با تحولات احتمالي آينده در داخل سازمانها تنظيم شود و مديران بايد دربارة اتفاقات احتمالي آينده بينديشند وآمادگي برخورد با رخدادهاي غير مترقبه را كسب كنند؛ بنابراين، مديريت بحران بر ضرورت پيش بيني منظم و كسب آمادگي براي برخورد با آن دسته از مسايل داخلي و خارجي كه به طور جدي شهرت، سودآوري يا حيات سازمان را تهديد مي كنند، تأكيد دارد. البته بايد توجه داشت كه مديريت بحران با مديريت روابط عمومي بسيار متفاوت است. مدير روابط عمومي براي خوب جلوه دادن سازمان تلاش مي كند؛ در حاليكه مدير بحران سعي مي كند تا در شرايط دشوار، سازمان را در موقعيت خوب نگه ميدارد. مديريت بحران به منزلة يك رشتة علمي، به طور كلي در حوزة مديريت استراتژيك قرار مي گيرد و به طور خاص به مباحث كنترل استراتژيك مرتبط مي شود (شري واستاوا و ميترف ، 1987 ،ص 60).
مديران پيشرو تلاش مي كنند تا با استفاده از يافته هاي مديريت بحران و تلفيق آن با دستاوردهاي مديريت استراتژيك و مديريت سيستم هاي كنترل، از امواج خطرناك رخدادهاي غيرمترقبه، اجتناب نمايند. براي مديريت بحران ها، آشنايي با ويژگي هاي آنها ضرورت دارد؛ بنابراين ابتدا مبحث شناسايي انواع بحران مطرح مي شود.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 27