در هزاره جديد، مديريت رفتار سازماني، بايد اصول موثر در هزاره قديم را بهكارگيرد. نويسندگان اين مقاله، پس از بررسي رفتار سازماني و متون مديريت براساس واقعيتهايي كه در طول بيش از 25 سال تجربه عملي و دانشگاهي بهدست آمده است، اين اصول را در هفت اصل اساسي تدوين كردهاند، كه براي هزاره جديد مناسبند.
1 - افراد سركش
اين افراد اغلب باعث پيشرفت ناگهاني در دانش و تكنيكها ميشوند.
اين افراد از عوامل تغييرند و اغلب با نقزدنهاي ممتد موجبات برخي تغييرات را در سازمان فراهم ميكنند. آنها بهندرت مطالب از قبل اعلام شده را ميپذيرند و چون سري نترس دارند و ضوابط قراردادي گذشته را قبول ندارند، ثروتي باارزش بهشمار ميروند. بههمين خاطر مدير موفق كسي است كه هميشه با اين افراد در ارتباط باشد، زيرا آنها راهنمايي براي آينده هستند.
2 - تجربه مديريت
قبل از توبيخ رسمي كاركنان، مدير ميبايد از خود بپرسد تاچه اندازه موفق شده انگيزه سوال و اعتراض را در افراد بهوجود آورد. يك اصل اساسي روانشناسي موسوم به <قانون تاثير> ميگويد رفتار نتيجه عمل است. رفتار مثبت افراد با تشويق تكرار ميشود و رفتار بد با تنبيه كاهش مييابد.
ازطرفي هم گاهي سرپرستان براي انجام بد كارها پاداش ميدهند. براي مثال، فرض كنيد يك كارمند كه علاقه به كار در تعطيلات آخر هفته را ندارد، هنگام كار در تعطيلات، ناراحتي ايجاد ميكند. و لذا اگر سرپرست چاره كار را به عدم واگذاري كار در تعطيلات ببيند، به كارمند نشان ميدهد كه راه رسيدن به خواستهها، ايجاد ناراحتي است. و لذا موارد ناخوشايند هميشه كار نامناسب كارمند را بهدنبال خواهد داشت. سرپرستان، هميشه كاركنان را بهخاطر كار ضعيف آنها مورد سرزنش قرار ميدهند بدون آنكه به نقش خود در ايجاد اين وضعيت توجه كنند.
3 - ترس مفيد
مسلماً ترسي كه بهخاطر ابهت مدير در كاركنان بهوجود ميآيد، در دنياي كسبوكار جايي ندارد. اما درجهاي از ترس قابل قبول، ميتواند مفيد باشد. براي مثال، ترس ممانعت از ادامه كار يك گروه بهخاطر ايجاد ناراحتي براي يك نفر و يا براي خانواده يك نفر، و يا ترس بسيار معمول اينكه، اگر رقابت بين گروهها كنترل شده نباشد، چه تاثيرات مخربي خواهد داشت و نهايتاً از ادامه اين رقابتها جلوگيري خواهدشد.
هرگز نبايد اين نوع ترسها ناديده گرفته شده و يا حذف گردند. اگر اين ترسها وجود داشته باشند، ميتوان اطمينان حاصل كرد كه بزودي هركدام از آنها جاي خود را به يك ترس بزرگتر خواهند داد. و آن ترس براي ادامه بقا سازمان ضروري است. ترس، سازمان را بيدار و زنده و كمي عصبي نگه داشته و باعث جلوگيري از بيتفاوتي ميگردد. يك برخورد ملايم و جزيي از نشانههاي يك سازمان سالم است. اين فشار روحي ملايم، حداكثر بازدهي كاركنان را بهدنبال خواهد داشت.
4 - قانون طلايي
قانون طلايي <با ديگران طوري رفتار كن كه ميلداري ديگران با تو رفتار كنند> واقعاً بهترين سياست نبوده و بهتر است به جاي آن از سياست: <با ديگران طوري رفتار كن كه آنها ميخواهند> استفاده شود. در سال 1969 يك مثال در يكي از شمارههاي مجله <بررسي توسعه بينالمللي> آمده است، كه بهطور روشني جنبه منفي قانون طلايي را وقتي كه يك سرپرست ميخواهد بدون هيچگونه چونوچرايي از اين قانون پيروي كند، نشان ميدهد.
در روزگاري، سيلي بزرگ آمد و بر دو مخلوق خداوند تاثير گذاشت. يك ميمون و يك ماهي. ميمون زرنگ، باتجربه و خوششانس بود. از يك درخت بالا رفت و از آب طغيان زده نجات يافت. همانطور كه از جاي امن خود به پايين نگاه ميكرد، ديد كه يك ماهي بيچاره در برابر جريان سريع آب تقلا ميكند. به قصد كمك به ماهي، خود را به پايين رسانيد و ماهي را از آب گرفت، كه در نتيجه مرگ ماهي اجتنابناپذير بود.
بسياري از مديران نيز تصور ميكنند كه فكر، احساس و تمايل كاركنان را ميشناسند و لذا همانطور كه مديران ميخواهند، با كاركنان رفتار ميكنند كه نتيجه چنين رفتاري نامطلوب است.
اولين رمز موفقيت در مديريت موثر، شناخت افرادي است كه ما با آنها سروكار داريم. برخي بستني شكلاتي را دوست دارند، درحالي كه بعضي ديگر بستني توتفرنگي را ترجيح ميدهند. بهخاطر آنكه ممكن است ما بستني وانيلي را دوست داشته باشيم، نبايد فكر كنيم كه ديگران هم بايد همينطور فكر كنند.
5 - تلاش براي تغيير
دريكي از پرفروشترين كتابها بهنام <براي چيزهاي كوچك خودتان را ناراحت نكنيد... و همه چيزها كوچك هستند>، نويسنده توضيح ميدهد كه چرا نبايد اجازه بدهيم چيزهاي كوچك در زندگيمان تاثير بگذارند. اين گفته احتمالاً در زندگي يك نفر صحيح است. ما قبول داريم كه بعضي از چيزهاي كوچك مثل: هوا، ترافيك و چيزهاي نامطلوب ديگر را نميتوان تغيير داد. اما بايد سعي كنيم چيزهاي اصلاحپذير را تغيير دهيم.
مهندس معمار <مايزون در روه> ميگويد: خداوند در جزئيات وجود دارد; اگر ما كلمه قصار او را در انجام كارها جدي بگيريم، ضروري است تا به جنبههاي كوچك كار توجه كنيم. تصوير كلي مهمتر از جزئيات نيست. و يا تصوير كلي مهم است، اما از جزئيات مهمتر نيست. <چيزهاي جزيي، ايدهآلها را ميسازند و ايدهآلها چيزهاي جزيي نيستند.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 11