1. مفهوم جهانيشدن:
از ديدگاه زبانشناختي مفهوم «جهانيشدن» واژهاي است معادل Globalization، كه بار معنايي ويژهاي را در چارچوب اجتماعي، اقتصادي، و فرهنگي دارد. هر چند در متون متنوع علمي از اين واژه با احتياط سخن رفته و آن را مغاير با جامعه جهاني (World society)، نظام جهاني (World system)، بينالملليشدن (Internationalization)، و جهانگرايي (Globality) دانستهاند، ولي توصيف مشابهي از اين واژه در بين عالمان رشتههاي مختلف علوم انساني موجود است كه به فرآيند و جريان آزاد تفكر و سرمايه مرتبط ميشود. در تعريف مادي از واژه جهانيشدن «ادوارد آنيتات» از كارمندان ارشد «صندوق بينالمللي پول» ميگويد: «جهاني شدن به فرآيندي اطلاق ميشود كه طي آن جريان آزاد انديشه، انسان، كالا، خدمات، و سرمايه در دنيا ميسر ميشود.[2] در چارچوب اين گونه تعاريف، عالمان علم جغرافيا نيز در توصيف وضعيت و جايگاه كلانشهرها بر مفهوم اقتصادي جهانيشدن تأكيد ميكنند، و سعي دارند محدوده تعريف مذكور را مورد توجه قرار دهند. چنانچه در يكي از اين گونه مقالات ذكر شده: «جهاني شدن اقتصاد به تشديد جريان كالا، خدمات، اطلاعات، سرمايهگذاري و عوامل توليد در سطح بينالمللي دلالت دارد كه منجر به يكپارچگي اقتصادي جهان ميشود»[3]. آنچه در تعاريف مزبور از نظر پديدههاي جمعي مورد توجه است، پيوند فرهنگ و اقتصاد در بين آحاد اجتماعي در عرصه بينالمللي است كه وقوع آن با شرايط نوين زمان و مكان، توجيهپذير است.
هرگاه مفهوم متغير مكان را از جنبه سياسي و جغرافيايي ارزيابي نماييم كه تا چه حد ماهيت سياسي آن از نظر دولت- ملت تغيير يافته، يا اين كه به جهت بروز تحولات سياسي شهروند بينالمللي از ديدگاه دولتها اهميت يافته، روشن ميشود كه روابط انسان با انسان، و انسان با طبيعت و فناوري، عرصه پويايي را در حوزه جهاني شدن دارا ميباشد. در مقابل، فرآيند جهانيشدن از نظر جغرافيايي به مسائل بومي و همگانيكردن بومي(Particularism) نيز مرتبط است، نمادي كه مستلزم همگانيشدن اجزاي اجتماعي و بالطبع بوميكردن همگاني(Universalism)، يا جامعيت بخشيدن به آحاد جمعي خواهد شد [4].
در خصوص متغير زمان، به جهت دگرگوني در فرآوردههاي مادي اطلاعات و نفوذ فناوري، گستره اطلاعات و روشهاي بازيابي به حدي دگرگون شده كه بر دسترسيپذيري آن اثرات مختلفي گذاشته است، به نحوي كه فرايندهاي كتابداري در دوره كتاب و عصر چاپي، چندان كاربردي در دنياي مدرن امروز ندارد. بر اين مبنا «مانوئلكاستلز» اشارهاي به وضعيت دگرگونه كنوني در اثر خويش دارد: «عصر اطلاعات، جبر تكنولوژيك است... جهاني شدن و اطلاعاتپردازي، ساختارهاي بنيادين جوامع ما در سرتاسر جهاناند... فضاي مجازي هم اكنون اين قلمرو [همگاني] را پديد آورده است» [5]. در مفهومي عيان و آشكار، هر چند جهانيشدن موجب دگرگوني در قواعد ارتباطات، خدمات و اقتصاد شده، ولي اين امكان را براي ملل و جوامع فراهم آورده كه ارتباطات و حريم روابط آن، قابليت تعريف مجدد بيابند، بر اين قرار كه اجزاي ارتباطات در مفاهيم الكترونيكي، وضعيت نويني را در بين آحاد استفادهكنندگان تعريف ميكند. مثلاً تصميمات نوين در خصوص استفاده منصفانه از مواد بدون اجازه صاحب آن بر روي وبسايتها، از مواردي است كه در ايالات متحده آمريكا شرايط جديد و نويني را براي پژوهشگران پديده آورده است [6].
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 20