مقدمه
اگر با تأمين در مجموعه دستاوردهاي فرهنگي بشر (هنر، ادبيات، فلسفه و…) و اشياء و وسايلي كه لوازم زندگي ما را به عنوان «بشر قرن بيستم» تشكيل داده اند، بيفكنيم، به آساني درميياييم كه حتي ساده ترين لوازم موجود در اين مجموعه (مثل ميز، صندلي و …) نيز محصول خلاقيت ونوآوري انديشمنداني بوده است كه در طول سالها با پردازش انديشه ها و نظريه ها و ابتكارها به شكل امروزين خود در آمده است ودر آغاز با ابتدايي ترين شكل خود در ذهن يك انسان خلاق به وجود آمده ، سپس در مسير گذشت زمان و پيشرفت دانش تكامل يافته است. اين اصل حتي رشد ذهن بشر را نيز در بر مي گيرد. بي شك بشر در آغاز ظهور بر اين كره خاكي داراي ذهني تهي بوده است كه از طريق در گير شدن با جهان پيرامونش ، بذرهاي نهفته درون خويش را شكوفا نموده است و امروز مفاهيم ذهني بشر روزگار ما را ، مجموعه اي از طرحهاي تكامل يافته تشكيل داده اند كه در گذشته به شكلهاي ابتدايي در ذهن هزاران انديشمند خلاق جوانه زده و هر يك بنا به قدر نبوع و نو آوري خويش در تكميل آنها كوشيده است؛ و در اين فرآيند متفكران با به كارگيري عناصر درست محصولات تلاش پيشينيان و بالفعل كردن استعداد هاي نهفته خويش و افزايش توان درست ديدن بودها و نبودها، در جهت ايجاد و ارائه يك مفهوم يا نظريه جديد – كه گاه با نظريه هاي پيشين نيز تباين داشته باشد- گام برداشته اند و توانسته اند واقعيتي نوين را بر دستاوردهاي مادي و معنوي بشر بيفزايند . بديهي است كه قدرت خلاقيت بشر زمينه خاصي نداشته ، بلكه به گواهي تاريخ در عرصه كليه فعاليت هاي خويش در طي قرون به نوآوري ، ابداع ، عرضه و تكميل آنچه پيشتر نبوده، دست يازيده است ؛ براي مثال يكي از جالبترين اين زمينه ها، نوآوري بشر در ايجاد زبان است. براستي آدمي چگونه به سخن گفتن رسيد؟ براي سوال فوق پاسخهاي متنوعي ارائه شده شده است؛ پاسخ درست هر چه باشد ، بي شك در بر گيرنده اين واقعيت است كه بشر روزي اقدام به تعيين قرار داد كرده است . براي مثال وسيله اي را كه بدان مي نويسند، قلم ناميده است واين لفظ را نشانه مفهومي قرار داده است كه ذهن براي بيان آن قبلاً واژه اي نداشت ، وامروز انباشتگر ذهن ما از نامها وواژه ها حاصل نوآوري و خلاقيت گذشتگاني است كه رنج تعيين لفظها را براي مفاهيم ذهني برخود هموار نموده اند؛ اينك اين پرسش بجاست كه چرا بشر تنها در كاروان حيات ، قادر به خلاقيت (به معناي ابداع)مي باشد؟ خداوند درقرآن براي شناخت «خويش»و «هستي»، انسان را دعوت به تدبر در آيات خويش مي كند ؛ آيات و نشانه هايي كه از كوچكترين ذره تا اجرام آسماني و كهكشانها ، جلوههاي آن قدرت خلاقيت خلاق ازلي ، هستند ؛به زيباترين ونيكوترين وجهي بر اندام نيستي ، خلعت هستي پوشانده وبه آن لذت بودن را انعام كرده است؛ بودني كه نعره تكرار تسبيح تكويني ذره ذره اجزايش غلغله اي در گردونه حيات در افكنده است:
نطق آب ونطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
جلمه ذرات زمين و آسمان
با تو مي گويند روزان وشبان
ما سيعيم و بصريم و هشيم
با شما نا محرمان ما خامشيم
خامشيم و نعره تكرارمان
مي رود تا پايتخت يارمان
وي در مجموعه هستي تاج و كرمنا را به انسان كرامت نمود و او را بر صورت خويش در نگار خانه مشيت رقم زد و به عنوان جانشين ، بر روي زمين ، خلافت را به او واگذار كرد و آدمي با بهره گيري از قطره «علم» و «علمناه» كه بر او چشانيده بودند ، به تصرف در طبيعت ، از قعر زمين تا خلوت كهكشان ها پرداخت و تمدن امروزي را در گذار زمان بنا نهاد؛ تمدني با چهره هاي گوناگون از غار آسمان خراش؛ از سنگهاي تيز تا اشعه ليزر. اما متأسفانه بشر گاهي به علت تبعيت از غرايز كور نفساني ، قدرت خلاقيت ونوآوري خويش را در جهت نابودي بشريت وايجاد وحشتناكترين سلاحها به كار برده است كه بر «ذهن تمدن پيشين» يادي از آنها نيز خطور نكرده است.
نوآوري
خلاقيت
دانشمندان ، خلاقيت را به صورتهاي متعدد و متنوعي تعريف كرده اند كه هر كدام به نوعي ، روشنگر بعدي از فرايند مهم خلاقيت است .در مجموع مي توان گفت:
تعريف خلاقيت
خلاقيت ، عبارت است از به كارگيري تواناييهاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد .
از تعريف فوق مي توان چنين استنباط كرد كه خلاقيت در هر نوع فعاليتي صورت مي گيرد و تنها محدود به نوع خاصي از آن نيست .
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 42