این آگاهی از چنین انفصال و تفکیکی به انحاء مختلف در آثار نوشتاری مرتبط با مرگ تاریخ(Bernstein, 1989; Fukuyama, 1992) ، طبیعت (McGibben, 1989) ، فرد (Ashley, 1990) ، هویت منسجم (Gergen, 1991) ، ارائه هدفمند (Marcus and Fisher, 1986) ، جامعه شناسی مدرن (Cheal, 1990) ، روانشناسی تجربی (Sampson, 1989; Parker and Shotter, 1990) نظریه ادبی (de Man, 1986) و فلسفه (Rorty, 1979) فهرست شده است.
آثار فوق الذکر و دیگر آثار در حال حاضر به بررسی مشکلات و پتانسیل های زندگی در زمینه پست مدرن پرداخته اند (Lyotard, 1984; Rosenau, 1992; Norris, 1990; Turner, 1990; Gergen, 1991; Pfohl, 1992)
به تاسی از نقد فرار رابرت کوپر (Cooper, 1987; Cooper and Burrell,1988) از جهت گیری سیستمی نظریه سازمانی مدرن، انسان ناچار از توقف و اندیشه در باره خود علم سازمانی می گردد.
زیرا همان مفروضات نظری که در اثار کوپر تحت حمله قراردمی گیرند به بدنه اعتقادات در هم تنیده موجود در رابطه با علمسازمانی به عنوان یک رشته تولید دانش مزدوج و ترکیب می شود.
اگر حوزه های نظری تحت سئوال قرار می گیرد، بنابراین به طور ضمنی تعهدات فرانظری ناشی از آن ها نیز به همین منوال زیر سوال می روند.
در ارائه حاضر ما در مرحله اول باید راه های برجسته است که در آن علم سنتی سازمانی ریشه در مفروضات و مدرن، همراه با چند تهدید بزرگ که اندیشه پست مدرن به شمار چنین برای فرضیات را در نظر بگیرند.