زندگي لودويگ ميس فن در روهه و بررسي آثار لودويگ ميس فن در روهه

ميس ون در روهه

میس در مغازه ی حکاکی بر روی سنگ و چندین شرکت محلی طراحی داخلی کار می کرد و سپس به برلین رفت و به دفتر طراح داخلی برونو پاول پیوست. او حرفه معماری خود را به عنوان یک کار آموز در کارگاه پیتر بهرنس بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ میلادی شروع کرد . . استعداد او به سرعت شناخته شد و او با توجه به عدم تحصیلات رسمی دانشگاهی شروع به قرارداد بستن به صورت مستقل کرد. او کم گو، مشاوره گر و ار لحاظ جسمانی با ابهت بود. لودویش میس به عنوان قسمتی از یک تبدیل سریع از پسر یک کاسب به یک معمار که با فرهنگ ممتاز برلین کار می کند، نام خانوادگی خود را تغییر داد و نام خانوادگی مادر خود (ون در روهه) را که تاثیرگذار تر بود برگزید . ). او یک فرآیند طراحی منظم را با استفاده از اندیشه های منطقی برای رسیدن به اهداف معنوی خود به کاربرد. او معتقد بود که پیکربندی و نظم هر جزء معماری باید کمک به یک بیان پیوسته (unified expression) کند. میس با دقت شروع به مطالعه فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ گذشته و حال کرد تا بتواند درک خود را از کیفیت و طبیعت عصری که او در آن زندگی میکند را افزایش دهد. میس احتمالا بیشتر از هر پیشرو دیگری در زمینه نوگرایی(مدرنیسم) از فلسفه به عنوان پایه ی کارهای خود استفاده کرده است. معماری میس با سطح بالایی از انتزاع ساخته می شد و توصیفات عمومی او از کارهایش فضای بیشتری را برای تفسیر باز میگذاشت. با این حال ساختمان های او در نظر یک فرد بسیار ساده و مستقیم می آید.

معرفي ميس ون در روهه

ميس ون در روهه معمار آلمانی-آمریکایی متولد 29 مارس 1886مي باشد. اودر سن 14 سالگي همزمان با تحصيل در مدرسه در كنار پدرش به برش آجر مشغول شد و2سال بعد نقاشي روي گچ را نزديكي از اساتيد آموخت.وي در فعاليت وگفتار خود همواره به دنبال يك هدف عمده بود( ساختن) او به دنبال نقاشي كردن طرح هاي خود نبود بلكه در صدد بود تا نماي ساختمان را بهبود ببخشد. او كليه ويژگيهاي ساختمان را با انجام نقشهاي تفكيكي مشخص مي نمود. پس هر كدام از بخش هاي آن را ازچند بعد مورد ارزيابي قرار مي داد .وبعد شروع به ساختن مي نمود وهميشه در ارزيابي هايش هنگامي كه نماي ساختماني واضح نبود بلافاصله اقدام بر ساخت ماكت مي نمود. وي ازمعماران سبك سازه گرايي(structuralism) مي باشد

انديشه هاي ميس ون در روهه

بنده هرگز از اين اعتقاد عقب نشيني نكردم وهمواره معتقدم كه هيچ رابطه اي بين معماري و ابداع فرم هاي تازه وجود ندارد همچنين معماري هيچ ارتباطي با ذوق و سليقه ي شخصي ندارد زيرا به واقع معماري موضوعي است كه مطابق با روح عصر ودوره اي كه در ان زندگي مي كنيم نظام مي گيرد

•ميس ون درروهه معتقد بود كه معماري نه كاملا وابسته به روز است ونه با آينده دور مرتبط است بلكه وابستگي خاصي به زمان خود دارد اگر معماري بيان كننده ي عصر خود نباشد ان معماري اصيل نيست . اين معماري است كه به اتفاقات معني مي دهد به وقايع مختلف اشاره مي كند و تجسم بيان انها به شمار مي ايد

•

•من نمي خواهم جالب باشم من مي خواهم خوب باشم .

اوساختمان های خود را معماری “پوست و استخوان ها” می نامید. او در جستجوی یک روش منطقی بود که باعث هدایت فرآیند خلاق طراحی معماری شود. او بخاطر استفاده از کلمات کوتاه کمتر بیشتر است و خداوند در جزییات است شهرت دارد

آثاري كه بررسي كرده ايم