شعر در ارتباط بین فرهنگی

چرا ملتی در مسیر توسعه قرار می‌گیرد؟ مسلما در پاسخ، به یک عامل منحصربه‌فرد اشاره نمی‌شود. ولی اگر سوال، مهم‌ترین و اساسی‌ترین عامل توسعه یک کشور را جستجو کند، بدون شک پاسخ، فرهنگ آن ملت می‌باشد. طی تحقیقاتی از اهالی چند روستا در کشوری سوال شد که بزرگ‌ترین مشکلی که در زندگی با آن مواجه هستند چیست؟ پاسخ قریب به اتفاق اهالی، به کم آبی منطقه اشاره داشت. در مرحله دیگر این تحقیقات از همان جمع خواسته شد تا نظر خود را

در مورد این سوال که «اگر این‌جا چاه حفر كنيم، در چند متری به آب می‌رسیم؟» بيان كنند، پاسخ عجیب و دور از انتظاری دریافت شد: ۳ یا ۴ متر. تحقيق در بردارنده‌ی اين نتيجه است كه: مسلما از مردمی که برای بزرگ‌ترین مشکل زندگی خود حاضر نیستند زحمت حفر ۴-۳ متر چاه را بر خود بپذیرند نمی‌توان انتظار توسعه داشت و ملتی که چنین فرهنگی بر آنان حاکم باشد هرگز به توسعه ملی نخواهند رسید.

از میان تئوری‌ها و مدل‌های مختلفی که فرهنگ جوامع را در قالب دسته‌بندی‌های مشخصی تعریف می‌کند، می‌توان به یکی از معتبرترین آن‌ها که سال‌های سال در اندازه‌گیری و تشخیص ویژگی‌های فرهنگی جوامع مورد استفاده قرار گرفته، به نام مدل مک‌کللانداشاره داشت. در این مدل رفتار افراد و جوامع تحت تاثیر سه نیاز اساسی به شرح زير شكل مي‌گيرد:

• نیاز به سازندگی: افراد یا جوامعی که در آن‌ها «نیاز به سازندگی» قوی باشد، افرادی تلاشگر و اهل چالشند. آن‌ها از قبول مسئولیت استقبال می‌کنند و مشتاق تعقیب اهداف دوردست ولی باارزش و بامعنا هستند. از رقابت نمی‌گریزند و قابلیت بالایی در برخورد با مشکلات و حل آن‌ها دارند. برای توسعه‌ی خود و اصلاح کارشان نقدپذیرند و احساس همکاری و تشریک مساعی در این افراد یا جوامع بسیار قوی است.

• نیاز به قدرت: افراد یا جوامعی که در آن‌ها نیاز به قدرت قوی است، تمایل و آمادگی برای کسب قدرت و پرستیژ در آن‌ها قوی است. آن‌ها علاقمند به کنترل اوضاع و افراد می‌باشند، تمایل شدیدی به حاکم‌سازی ایده‌ها و نقطه‌نظرات خود دارند و بر رفتار دیگران و اتفاقات، تاثیرگذار می‌باشند. این افراد در مقابل موانعِ بر سر راه و عواملِ شکست، دچار استرس و واکنش‌های عصبی مانند بالا رفتن فشار خون می‌شوند.

• نیاز به همبستگی: افراد یا جوامعی که در آن‌ها نیاز به همبستگی قوی است، تمایل زیادی به ایجاد معاشرت، تعامل و ارتباط دوستانه با دیگران دارند. این افراد، خوش‌معاشرت هستند، به‌راحتی ارتباط برقرار می‌کنند و در ابراز احساسات خود راحت‌تر از دیگران می‌باشند. در جوامعِ همبسته، گرایش به برقراری رابطه مقبول‌تر از تن‌دادن به اجرای ضوابط می‌باشد. در این جوامع دل‌ها با یکدیگر بهتر از مغزها مفاهمه می‌کنند.

مجتبی کاشانی (م.سالک) در ۱۴ شهریور سال ۱۳۲۷ در شهر مشهد زاده شد. وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته‌ی مدیریت از «مرکز مطالعات مدیریت ایران(ICMS)» دریافت کرد. وی پژوهشگر و مشاور مدیریت عمومی و صنعتی در بسیاری از شرکت‌ها و کارخانه‌های صنعتی و بازرگانی بود.
کاشانی از سال ۱۳۴۹ در زمینه‌ی شعر و نویسندگی فعالیت خود را آغاز نمودند. از ایشان شش کتاب شعر به نام‌های: روزنه، دانه باشیم نه سیب، پل، خویش را باور کن، به همین سادگی و باران عشق به یادگار مانده است. وی به یاری برخی دوستان و آشنایان خود در سال ۱۳۶۵ به قصد خدمت به جامعه، اقدام به تشکیل جامعه یاوری نمود. حاصل تلاش این مجموعه، ساخت دویست واحد آموزشی و فرهنگی و مدرسه در مناطق محروم کشور است.

کاشانی سه سال پایان عمر پربارش را در حالی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد به ساختن مدرسه و سایر کارهای سازنده ادامه داد. وی در ۲۳ آذرماه سال ۱۳۸۳ درگذشت ولی نهضت مدرسه‌سازی او به همت یارانش همچنان ادامه دارد و شعرش را تداوم بخشیده که:
باز همراه شما مدرسه‌ای خواهم ساخت …‌

میزان این نیازها در افراد مختلف متفاوت است و با غلبه‌ی هر نیاز در هر فرد، رفتار وی تحت تاثیر آن نیاز قرار می‌گیرد. این نیازها در یک فرآیند تربیتی درازمدت در انسان‌ها شکل می‌گیرند و منابع فرهنگی مانند تاریخ، ادبیات و هنر، نقشی بسیار موثر و تعیین‌کننده در نوع این نیازها ایفا می‌کنند و نظام‌های آموزشی مانند آموزش و پرورش، رسانه‌های جمعی -به‌ویژه صدا و سیما- و نظام تربیتی افراد در خانواده که انتخاب‌گر و به‌کارگیرنده‌ی این منابع می‌باشند، در جای خود بسیار مهم

هستند. مک‌کللاند معتقد است که نقش منابع فرهنگی آن‌چنان مهم است که می‌توان با بررسی آن‌ها، آینده‌ی الگوی فرهنگی جامعه را پیش‌بینی کرد. به عنوان مثال مرکز تحقیقات و مشاوره مک‌کللاند با بررسی متون آموزشی دوران دبستان و دبیرستان در کشورها، الگوی فرهنگی حاکم در حال یا آینده را پیش‌بینی می‌کند.
ادبیات و در این میان «شعر» یکی از منابع قوی در ایجاد فرهنگ سازندگی است. ملتی که فرزندانش ابیات سازنده و حاوي صفات مثبت رفتاری مانند شهامت، صداقت و قبول مسئولیت را زمزمه می‌کنند و آموزه‌های چنین ادبیاتی را بر گوش جان می‌آویزند، ملتی باانگیزه، توانمند و

سازنده خواهند شد. بنابراین نقش شعر در ساختن «فرهنگ سازندگی» نقشی اساسی و غیرقابل انکار می‌باشد و از این لحاظ، اشعار با یکدیگر متمایز می‌شوند. به ابیات زیر توجه کنید:
بیا از ابر دل شبنم بسازیم بیا از داغ دل مرهم بسازیم
نگو گشتیم آدم را ندیدیم خدایی کن بیا آدم بسازیم (کاشانی)

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، شعرِ سازنده، پیام روشنی از تلاش و امید دارد؛ شعر سازنده مثبت‌نگر، توان‌افزا و برانگیزاننده است. به نمونه دیگری از این نوع شعر توجه کنید:
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
نمونه‌های فوق را با شعر زیر مقایسه کنید:

«من خاک کف پای سگ کوی همانم کو خاک کف پای سگ کوی تو باشد»
شعر سازنده به‌شدت با ضعف و بی‌حالی، سستی و تنبلی و صفاتی که با خلاقیت و خداگونگی انسان منافات دارد مقابله می‌کند. شعر سازنده شعر مدح و ثنا نیست، شعر عجز و لابه نیست، شعر برای گفتن شعر نیست، شعرِ متعهد و هدف‌جو است و منظور آن ساختن انسانی است که خود را باور دارد؛ انسانی که «چشمه‌ی جاری زندگی خود و سرو آزاده باغ خویشتن است». شعر سازنده، شعر آگاهی است و حقیقت را نهیب می‌زند و می‌گوید:
نازنين
داس بي‌دسته ما
سال‌ها خوشه نارسته بذري را برمي‌چيند
كه به دست پدران ما بر خاك نريخت
كودكان فردا
خرمن كشته امروز تو را مي‌جويند
خواب و خاموشي امروز تو را

در حضور تاريخ، در نگاه فردا
هيچ‌كس بر تو نخواهد بخشيد (كاشاني)

شعر سازنده، شعر یأس نیست شعر امید است؛ جان است بر کالبد بی‌جان؛ حرکت می‌آفریند، ببینید:

ریشه‌ها می‌گویند ما تواناتر از آنیم که می‌پنداری…
اسب انديشه خود را زين كن
تك‌سوار سحر جاده تو بايد باشي
و خدا مي‌داند
كه خدا مي‌خواهد تو «خودآ»يي باشي
بر پهنه خاك (کاشانی)
ملت‌ها فرهنگ ملی را می‌سازند و فرهنگ ملی نیز آن‌ها را. این تعامل پویا و لحظه‌به‌لحظه سرنوشت ملت‌ها را در درازمدت رقم می‌زند. از این‌رو فرهنگ به عنوان باارزش‌ترین سرمایه ملی نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد. اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید فرهنگ شما را هدایت خواهد کرد. فرهنگ از نوع خودروی آن، جامعه‌ی خودرو می‌سازد. اگر ملتی نیاز به سازندگی دارد باید فرهنگ خود را به‌سمت سازندگی هدایت کند. در زمانه‌ی تغییرات پی‌درپی که زندگی بشر را در تمامی

ابعاد آن در بر‌گرفته نیاز به انسان‌هایی است که خود را باور داشته و با تلاش و عزم راسخ به توسعه کیفیت زندگی خود بپردازند. همان‌طور که سازمان‌های ما نیاز به رهبرانی دارد که قالب‌شکنی کنند، کهنه‌ها را فروریزند و بنای نو به‌پا کنند؛ فرهنگ ما نیز نیاز به جوهره سازندگی دارد تا جامعه‌ای تلاشگر، خردگرا و طالب تعالی بسازد.

با این وجود، بر اساس مدل مک‌کللاند متاسفانه «نیاز به سازندگی» در فرهنگ ما بسیار ضعیف و دو نیاز دیگر یعنی «نیاز به قدرت» و «نیاز به همبستگی» به شدت قوی است. این شکل از «ترکیب فرهنگی»، جامعه‌ای خواهد ساخت که مصداق تحقیق اشاره شده در ابتدای این مقاله می‌باشد. جامعه‌ای که برای سعادت خود زحمت کار جدی (حتا کوچک) را به خود روا نمی‌داند. از نشانه‌های این الگوی فرهنگی، مسئولیت‌ناپذیری، اشتیاق و میل به موفقیت‌های فوری و بدون تلاش، سیستم‌گریزی و رابطه‌گرایی قدرت‌مدارانه می‌باشد. از دیگر نمودهای الگوی فرهنگی یاد شده، توجه و تاکید به توزیع موجودی‌های ملی به جای توسعه امکانات و ساختن وضع مطلوب می‌باشد. متاسفانه آثار ضعف جوهر سازندگی در فرهنگ ملی را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی خود در قالب مشکلات کهنه و به‌ظاهر لاینحل شاهدیم. به عنوان نمونه می‌توان از مشکل ترافیک، مرگ تدریجی ناشی از آلودگی هوا، پروژه‌های فراوان ناتمام که عمر برخی از آن‌ها حتا به قبل از انقلاب می‌رسد، بیکاری آشکار و پنهان سرمایه‌های انسانی در کنار ثروت فراوان ملی و ارقام نسبتا بالا و بعضا استثنایی کشتار رانندگی در جاده‌ها، بوروکراسی و فساد اداری، فقدان بهره‌وری در امور و تورم اشاره نمود.
در چنین شرایطی جایگاه هنر و بخصوص «شعر سازنده» به‌عنوان یکی از منابع اثربخش فرهنگی و توجه ملی به نقش آن در کیفیت زندگی مردم از اهمیت بالایی برخوردار می‌باشد. این در حالی است که نظام‌های آموزشی و تربیتی، رسانه‌ها و دستگاه‌های فرهنگی کشور که متولی توسعه فرهنگ ملی می‌باشند به این موضوع کم‌توجه‌اند.

به جرات می‌توان گفت مرحوم مجتبی کاشانی متخلص به سالک، جزو نادر شعرای معاصر است که به کمبود «شعر سازنده» توجه داشته است. همان‌طور که از سروده‌های وی پیداست دغدغه اصلی کاشانی جبران این نقیصه به‌عنوان یک منبع باارزش فرهنگی مي‌باشد. او به‌راستی از عهده نقش و مسئولیتی که برای خود قائل بود برآمد. اکنون نوبت ما است که به‌عنوان مدیران فرهنگی و نظام آموزشی و تربیتی کشور، این منبع سازنده را در توسعه فرهنگ ملی به‌کار گیریم. به ابیات زیر توجه کنید. آیا جای این نوع شعر در کتب و منابع آموزشی ما خالی نیست؟ آیا نباید فرزندان ما با نام و آثار این شاعر بزرگ و اندیشمند آشنا شوند؟