فایل های دسته بندی ... pdf (رمان،شعر،داستان)
-
پدر امیر و پدر بیتا، دوستان قدیمی و صمیمی هستند. امیر ازدواج ناموفقی رو پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش
-
ترنم،دختری که تموم خوشی های زندگیش به وجود مادرش،پسرخاله ش الیاس عجین شده...دور از چشم پدر متعصب و سخت گیرش،رابطه ش و با الیاس تنها به دوران کودکی هاش
-
قوانین ساده بودن؛ دستم رو از دختر مدیر برنامم دور نگه دارم و از دردسر دور بمونم. اما الان به اون گیر کردم. فقط یه تخت هست و خوب، قوانین برای شکسته شدن
-
شبانگاهان که مه می رقصد آرام میان آسمان گنگ و خاموش تو در خوابی و من مست هوس ها تن مهتاب را گیرم در آغوش
-
دستش را برای هزارمین بار روی بوق فشار میدهد و عصبی داد میزند: _برو دیگه گاریچی! مرد هم با دست جوابش را میدهد و بالاخره پایش را کمی روی پدال ...
-
📖والدین وحشتناک نویسنده: ژان کوکتو کوکتو در این نمایش نامه به شرح زندگی یک خانواده چهار نفره می پردازد. نفر پنجم که قرار است بنابر نظر پسر خانواده ب
-
رقصنده یونانی نویسنده: آرتور شنیتسلر «رقصندهی یونانی» مجموعه داستان کوتاهی نوشته آرتور شنیتسلر، نویسنده آلمانی است. در بخشی از داستان «رقصندهی یونا
-
📗 #دایی_جان_ناپلئون ✍نویسنده: #ایرج_پزشک_زادموضوع: رمان روانشناسی
-
درباره دختری زیبا و فقیر که از زیباییش سواستفاده میکنه و با گول زدن مرد های پولدار راهشو به خونشون باز میکنه بعد خوردن یک قهوه که توش داروی بیهوشی...
-
ماهک دختری آزاد و بیپروا که به خاطر یک سوءتفاهم مجبور میشود با سید علی، پسر مستبد و متعصب حاج محمد که یه محل به اسمش قسم میخورن عقد کنه....
-
وقتی لیو لئوکوف تو کلاب برادرش مچ یه دزد خیابونی رو میگیره زندگیش از این رو به اون رو میشه. مینا، دزد کوچولو، دختر هجدهسالهایه که از پشت موهای
-
صابر و سحر، روزگاری قلبهایشان تنها برای تپیدن به نام دیگری میزد. اما دستان سنگین شرایط خانوادگی، رشتهی عشق آنان را پنبه کرد
-
نازنین بعد از فوت همسرش در رمان عشق ممنوعه، ناخواسته گرفتار رابطهی مبهمی میشود که تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد.
-
روانپریش کامل در منظر عمومی پنهان است... دکتر الیانور اسپنسر یک روانشناس جنایی مورد احترام است که زندگی به ظاهر کاملی دارد.
-
عشق گاهی نجات دهنده بود وقتی در قعر یک جهنمِ بی نام و نشان گرفتاری و راه گریزی نیست برای خلاصی دوستش داشت
-
امیلی، تنها دختر یک کُنت که دنبال یه شریک ازدواج برای به ارث بردن عنوان بود. و کایل، رهبر شوالیههای مقدس، که درست جلوی امیلی ظاهر شد.