بررسی «نقد برنامه گُتا» که در آن «حاصل ۳۰ سال کار غولآسای مارکس، بنیادگذار سوسیالیسم علمی، بازتاب یافته است»، گذشته از راهیابی بهسوی آینده، پژوهشگران را در تحلیل رویدادهای جهانی تاریخی دوران ما، ازجمله پدیده «فروپاشی» راهنمایی میکند. و همین نکته اساسی است که در شرایط ویژه کنونی، ترجمه و انتشار این اثر برجسته مارکس که نسخههایی از ترجمههای قبلی آن نیز در دسترس نیست سودمند و الزامآور میکند.
سخنی از مترجم
در ماه مه ۱۸۶۳ «اتحادیه عمومی کارگران آلمان» به رهبری «فردیناند لاسال» بنیان یافت و خود او رئیس آن شد. لاسال خردهبورژوایی دمکرات، ناشر و مشاور حقوقی و نیز مبلغی زبردست بود که در میان طبقه کارگر آلمان جاذبهای داشت. او بر آن بود که برای رهایی کارگران از استثمار، «انتخابات همگانی» کفایت میکند، چرا که امکان میدهد دولت بورژوازی به «دولت آزاد» آلمان مبدل شود و اتحادیهها با کمک دولت و بر اصول عدالت به بازسازی اقتصاد جامعه بپردازند و کارگران بدون بهدست گرفتن انقلابی قدرت به سوسیالیسم دست یابند.
تکامل ذهنی لاسال در سالهای جوانی متأثر از «هگل» بود. از اینرو، در اعتقاد به «حکومت» عملاً با «بیسمارک» (۱)، صدراعظم آلمان کنار آمده بود. بدینسان، پیکار مارکس و انگلس به ضد لاسال و لاسالیها عمیقاً سرشتی اصولی داشت. فردریش انگلس مینویسد: «هرگاه بخت یاری نمیکرد و لاسال به موقع بر اثر تیراندازی کشته نمیشد کار او قطعاً به خیانت عملی به جنبش میانجامید.» (لاسال بر اثر زخمی کشنده که در جریان یک دوئل عشقی بر او وارد شد در سال ۱۸۶۴ درگذشت.)