بخشی از سخنرانی آقای باقر مومنی درباره ی دمکراسی:
محتوای اصلی حیات انسان را مبارزه برای رهایی از ممنوعیتها و محرومیتها تشکیل داده است. حتی در افسانه ی آدم ابولبشر، انسان اولین بار گوش به وسوسه های زن که عشق او - و زمزمه های شیطان - که نفس آزادی طلب اوست - از فرمان ممنوعیت خوردن گندم سر می پیچد. بهشت آسمانی را با همه ی پوچی و بی هدفی اش رها می کند و عشق و زحمت را در زمین خاکی بر می گزیند تا خود را از امر نهی خدایی آزاد سازد. اما طبیعت از خدا بسی ستمکارتر و خشن تر است و آدم در ستیز و نبرد با تمام ناسازگاریهای او می کوشد تا محرومیت ها و ممنوعیت ها را پس بزند و طبیعت را به زیر فرمان خویش آورد. انسان هنوز بر طبیعت چیره نشده که دست و پا و وجودش در تارهای ستم جامعه ی متمدنی که خود ساخته و نیروهای ستمکاره ای که خود برآورده پیچیده می شود و اینجاست که مدام و بی هیچ خستگی مبارزه ای دوگانه را برای پاره کردن قید و بندهای طبیعت و جامعه سازمان می دهد.
با این ترتیب هدف اساسی حیات انسان را چه افسانه ای و چه تاریخی، آزادی و رهایی از هر گونه محرومیت و ممنوعیت خدایی، طبیعی و اجتماعی و مضمون اصلی زندگی او را مبارزه در راه رهایی از قید و بند این محرومیتها تشکیل می دهد. اما بر همه معلوم است که در دوران تاریخی نیروهای ستمکاره ای که بر قدرت چنگ می اندازند با بهره گیری از محرومیتها و ممنوعیتهای ماوراء و طبیعی بهره کشی انسان زحمتکش را بنیان می نهند و انسان که از فرمان خدای افسانه ای سر پیچیده و در برابر قهر طبیعت سخت و استوار جنگیده، اینک ناگزیر می شود که برای رهایی و آزادی از بند ستم اجتماعی به مبارزه برخیزد و از این پس حیات به سیر نبرد میان انسان زحمتکش و دربند با صاحبان قدرت بدل می شود نیاز به آزادی نیروی محرکه ی حیات او را تشکیل می دهد، اندیشه ی آزادی جان و تن او را فرا می گیرد، در راه رهایی سر می دهد، بی آنکه از پا درآید. می توان گفت که آزادی آرمان از ازل تا به ابد انسانها است...